P.27

3.5K 654 177
                                    

Jin POV:

همین که از فرودگاه میام بیرون با دیدن آب و هوای پاریس لبخندی میزنم:

-عجب شهریه!

+پاریس شهر عاشقاست. واقعا دوست داشتم با کسی که عاشقشم بیام اینجا.

با حرص به سمتش برمیگردم:

-پس چرا هوسوکو نیاوردی؟

متعجب نگام میکنه:

+سوک؟ اونو چرا وارد بحثمون میکنی؟!

اخم میکنم:

-ازش متنفرم، میدونی؟

تک خنده ای می‌کنه:

+حسودی میکنی؟

نیشگونی از بازوش میگیرم:

-خفه شو... حسودی به یه ورم! تو کیمی که حسودی کنم براش...؟!

منتظر جوابش نمیشم و به راه میوفتم.
نصفه‌ی راه بازوم چنگ زده میشه و به عقب کشیده میشم.
با تعجب به ستمش برمیگردم.
نامجون چه مرگشه...؟
اما با دیدن یه شخص غریبه ای جا میخورم:

-وات دفاک؟ تو کی هستی دیگه؟

بازومو از چنگش بیرون میارم و به عقب هلش میدم.
هردوتا دستمو چنگ میزنه.
کمی تکونم میده. این دیگه چیه؟
قلبم از استرس تند میتپید.
نگاهم بی قرار دنبال نامجون بود! اگه قبلنا بود بدون نیاز کسی از پس خودم بر می اومدم. چون من یه امگای قوی م.
اما الان...
من یه جورایی وابسته نامجون شدم و واقعا دوس دارم که اون به دادم برسه.

+هووویییی...

مرد رو میکشه عقب و مشتی حواله صورتش میکنه.
به یقه ش چنگ میزنه و تکونش میده.
به سمتش میرم و بازوشو میگیرم:

-جوناه... ولش کن پسر!

به سمتم برمیگرده و چشمای طلایی رنگش معلوم میشه.
بغلم میکنه و تند به خودش فشارم میده:

+ترسیدم که از دستت بدم... مثله دفعه قبل تو...

دستامو دور کمرش حلقه میکنم و به خودم فشارش میدم:

-من همین جام مونی... درست کنار تو! قرار نیست هیچوقت ترکت کنم.

سرشو تو گردنم فرو میبره:

+قول میدی؟

ازش فاصله میگیرم و با لبخندی موهاشو بهم میزنم:

-اوهوم! قول میدم.

***

+جییییین؟

عایش این پسره‌ی کله خر، اگه یاد گرفت بهم بگه هیونگ!

-هیونگ!

سرشو از در میاره تو اتاق:

+چی؟

-هیونگشو یادت رفت بگی!

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now