P.34

3.1K 611 140
                                    

Writer POV:

کوک خودشو از بغل تهیونگ بالا میکشه و بوسه ریزی روی لبهای معشوقه ش میزنه.
آهی میکشه:

*ینی دوران طلایی چند ساعته م تموم شد؟ باید بریم دنبال اون بچه گربه؟

تهیونگ با خنده کمرش رو نوازش میکنه:

*اون پسرته کوک!

کوک اخمی میکنه:

*خب باشه، به من چه اصلا؟

بلند میشه و لباسش رو میپوشه:

*پاشو بریم دنبال جونگ‌وی...!

تهیونگ آهی میکشه و زیر لب زمزمه میکنه:

*با این هورمون های بارداریت، خدا به دامون برسه.

جونگکوک به سمتش برگشت:

*چیزی گفتی؟

*نه، فقط گفتم که درمورد بچه های بیشتر باید تجدید نظر کنم.

با بد خلقی شلوار تهیونگ رو به سمتش پرت کرد:

*همینه که هست!

***

Namjoon POV:

کوک و تهیونگ که اومده بودن رو جونگ‌وی رو ببرن، بدرقه میکنم و میرم سراغ جین.

چند تقه به در حموم میزنم:

+چیکار میکنی نیم ساعته؟

میتونم صدای دادش رو بشنوم:

-دارم جق میزنم!

ودفف؟
مشتی به در میزنم:

+باز کن اون در فاکیو!

در باز میشه و حوله پوش ظاهر میشه:

-مرد حسابی... تو حموم چیکار میکنن؟ داشتم حموم میکردم دیگه!

نگاهی به پایین تنه ش میندازم.
مشتی به سینه م میزنه:

-گمشو هیز.

روی تخت میشینم و بهش نگاه میکنم.
به سمت کمد میره و لباساشو بیرون میاره.
با نگاه گرسنمه م از پشت نگاش میکنم که لباساشو میپوشه:

+جونگ‌وی الان رفت.

باکسرش رو میپوشه و به سمتم برمیگرده:

-چرا نگفتی منتظر بمونن؟ خدافظی نکردم با اون بچه!

نگاهمو روی بالا تنه‌ش میچرخونم.
نگاهم به سینه کبودش میوفته و لبمو لیس میزنم.
دستامو عقب میذارم و بهش تکیه میدم:

+عجله داشتن!

پیرهنش رو می‌پوشه:

-عجله چرا؟

+دعوتیم!

-دعوت؟

هومی میکشم.
با حرص حوله ش رو به سمتم پرت میکنه:

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now