P.06

4.7K 887 152
                                    

با قدم های محکم به طرف صندلی منشی میرم:
-سلام. کیم سوکجین تشریف دارند؟

منشی که سرش توی کامپیوتر بود، سرشو بالا میاره و نگاهی بهم میندازه:
*وقت قبلی داشتید؟
-خیر.

تلفن رو برمیداره:
*این روزا رییس یه خورده سرشون شلوغه شاید پذیرش نشید. اسمتون؟

اخمی بهش میکنم:
-کیم نامجون

فک میکنه منم مثه بقیه م، " این روزا رییس یه خورده سرشون شلوغه شاید پذیرش نشید " تو دیگه کی هستی؟

*سلام قربان، وقتتون بخیر....
آقای کیم نامجون اینجا تشریف دارند و قصد ملاقات با شما رو دارند....
عا...؟ بله بله حتما...

از چهره‌ی متعجب و درهمش معلومه که جین خیلی قشنگ زده تو ذوقش. آخیش، جیگرم حال اومد.

*بفرمایید داخل قربان!

با غرور نگاهی بهش میندازم، اگه جاش بود حتما یه زبونی هم بیرون میاوردم. ولی جاش نیست. مگه بچه شدم؟

چند تقه به در میزنم و آروم داخل میشم.
پشت میز نشسته بود و با اخم به پرونده روبه‌روش خیره شده بود.
این صحنه به حدی جذابه که قلبمو به لرزه میندازنه.
لبخند ملیحی میزنم و آروم جلو میرم:
-سوکجین شی؟!

بی حواس سرش رو بالا میاره و بهم نگاه میکنه:
+اوه! نامجون شی.

از جاش بلند میشه و لبخند میزنه:
+بشین. ببخشید من این روزا خیلی سرم شلوغه.

درحالی که میشنیم، جوابش رو میدم:
-مشکلی نیست! من اومدم دنبالت که بریم دفترم، بهتره که اول با کارمندا شروع کنیم. بعد کافه و شب میریم خونه من.

دستاشو توی هم قفل میکنه و عمیق بهم خیره میشه:
+بهتره خیلی سریع پیش نریم، اینجوری بهمون شک میکنن.
-میدونم. اول هم از برادرم شروع میکنم.

لبخند دندون نمایی میزنم، که باعث تعجب اون میشه:
+چطور مگه؟
-حالا میفهمی!

برادرم، جونگکوک، اون لعنتی مثله خبرنگار BBC ـه. حرف تو دهنش واینمیسته. حتما فردا، پس فرداش همه میفهمن که من با یکی قرار میزارم و...

+قهوه نمیخوری؟ بدون شیر و شکر؟

از اینکه یادش مونده که توی قرار اولم چی سفارش دادم، لبخند عمیقی روی لبهام میاد که سریع جمعش میکنم:
-نه، ممنون! اگه کارت تموم شده زودتر بریم، که سر وقت برسیم.

میدونم که این روزا جونگکوک میاد شرکت دنبال همسرش.
هرچی زودتر برسم بهتره. چون بیشتر باهاش وقت میگذرونم.

از جاش بلند میشه و پرونده رو جمع و جور میکنه:
+نه دیگه. تموم شدم. بریم.

به لبخندش، لبخندی میزنم. درو براش باز میکنم تا اول بره بیرون. سری تکون میده و بیرون میره.
بعد از خداحافظی از منشی ش به بیرون از شرکت میریم و سوار آسانسور میشیم.

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now