P.30

3.4K 648 84
                                    

Jin POV:

چند روزیه گفتن حقیقت به نامجون و خانواده ش مثل خوره افتاده به جونم.
حقیقتا خیلی دارم خودمو متقاعد میکنم که نگم.
شاید اونا یه جورایی حق داشته باشن که بچه پسر طرد شده شون رو ببینن.
اما اونا پسر گی شون رو طرد کردند، پس حقشونه تو ندونستن بمونن.

آهی میکشم و سرمو به پشتی کاناپه تکیه میدم.
اینجوری نمیشه!
من خیلی دارم با خودم کلنجار میرم...
باید یه کاری بکنم.
آره... میگم!
اول به نامجون میگم و بعد مادربزرگ... یه جورایی، خوشم از پدربزرگ نمیاد.
هرچند اونا این چند سال تقاص پس دادن اما...

سرمو از افکارم تکون میدم و مشغول لپتاپ میشم، تا کارای کمپانی رو جم و جور کنم.
با صدای بلند شدن در و مطلع شدن از برگشت نامجون، از جام بلند میشم که با سردرد بدی با زانو روی زمین میوفتم.

-خدایا... جینا، خوبی؟

نامجون به سرعت زیر بغلم رو میگیره و نگاهی بهم میندازه.
چرا اینجوری شدم؟
قسم میخورم قرصای جلوگیری مو خوردم، ولی چرا دارم هیت میشم؟
امکان نداره!

Namjoon POV:

جین هیت شده؟
اما... چجوری؟
بوی شیرین توت فرنگی توی بینی م پخش میشه و لرزه ای بهم وارد میکنه.
نه!
نباید تحریک شم.

+جون؟!

چشمامو محکم می‌بندم و سعی میکنم لحن کش دار و نیازمندش رو نادیده بگیرم.
اما این رایحه کوفتی قوی تر میشه و کاریم از دستم برنماید جز..

چشمامو باز میکنم و چشمای خمارشو میبینم.
گونه های قرمزش و لبهای خواستنی ش.

بدون معطلی به سمتش خم میشم و لبهای زیباشو میبوسم.
صدای خواستنی از بین لبهاش در میاد و بین لبهای من گیر میوفته.
سرشو کج میکنه و روی پاهام قرار میگیره.
دستمو دور کمرش حلقه میکنم و بیشتر به خودم میچسپونمش.

گاز ریزی از لب پایینی ش میگیرم و ازش جدا میشم تا نفسی تازه کنیم.
آهی میکشه و به سمتم خم میشه تا منو ببوسه.
با ضربه ای که به شونه م میخوره روی زمین میوفتم و اونم روی شکمم میشینه.

گاز محکمی به لبش میزنم تا دهنش رو باز کنه.
زبونمو توی حفره دهنش فرو میبرم.
با زبونم سو سوی حفره شو میچشم و بعدش لبش رو ساک میزنم.
سریع بلند میشم و به کمرش چنگ میزنم.

+جوناااهه...

پوزخندی میزنم و با سری کج شده بهش خیره میشم.

-مطمئنی؟

خودشو روی دیکم تکون میده:

+هیچ وقت انقد مطمئن نبودم! فاک می... ‌پلیز.

آلفای درونم غرشی میکنه. با یه حرکت بلندش میکنم و به اتاق میرم.

روی تخت میذارمش و بدون معطلی لباس هاشو تو تنش در میارم.
با دیدن عضو صورتی متوسطش، آهی میکشم.

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now