Part 11

1K 133 391
                                    

بر خلاف انتظارم عصبانی نبود ظاهرا و توی بغلش کشیدم و همراه جینی که تموم مدت داشت بهمون می خندید خندید و این سری حتی کوکی هم خندش گرفت اولین بار بود که خنده این مدلیش رو میدیدم خندش حتی از لبخندش هم قشنگ تر بود !

تهیونگ مثل اینکه چیزی یادش بیاد از جاش بلند شد و منم که رو پاش بودم بلند شدم که سمت اون پسره که اسمش هوسوک بود رفت ...
__________________________
Taehyeon :

هوسوک هنوز هم چهره عصبی شو نگه داشته بود و از چشم هاش خیلی راحت میشد فهمید که حالت طبیعی نداره .

تهیونگ جلوش ایستاد و همراه با گذاشتن دست هاش توی جیب شلوارش با حالت ترسناک و سردی که می تونستم حدسش رو بزنم گفت :

_ برای چی یقشو گرفته بودی؟

بر خلاف انتظارم هوسوک جوابی نداد و فقط سرش رو به طرفی کج کرد، می خواست از درمونگاه بره بیرون که تهیونگ توی کمتر از چند ثانیه دستشو از پشت گرفت و به دیوار میخش کرده بود ، دستشو روی سینش گذاشت و به همون دیوار چسبوندش :

_ نمی دونم حالت از چی گرفته ولی برام مهمه که دلت از چی پره که به خودت اجازه دادی سر یه دختر خالیش کنی ... خالی کردن خودت سر کسی که زورش حتی یک دومت هم نیست کار جالبیه؟

کم کم داشتم نگران میشدم، می ترسیدم از اینکه دعواشون بالا بگیره حتی الان دیگه یونگی هم دست به سینه بهشون نگاه می کرد و منو جونگ کوک هم پیش هم بودیم ولی اون هنوز روی زمین نشسته بود و جین یکم جلوتر رفت تا تهیونگ رو عقب بکشه ...

داشتم لبمو با دندونام تیکه تیکه می کردم و از استرسی که هر دفعه وقتی تهیونگ با یکی دعواش میشد میوفتاد به جونم چین های دامنمو بین انگشت هام فشار میدادم که برای بار دوم تو یک روز گرمایی همراه با حس ارامش تازه ولی اشنایی به رگ های بدنم تزریق شد ... این دوباره جونگ کوک بود که ناخواسته‌ باعث ارامشم شده بود .

ولی این ارامش خیلی طول نکشید و بعد از لحظه ای کامل قطع شد .

سرمو انداختم پایین که متوجه شدم جونگ کوک از سرجاش بلند شده بود دستش به دستم خورد بود !

حالا دوتایی کنار همدیگه ایستاده بودیم ، چشمم به دست هامون که کنار هم بغل مون افتاده بود خورد و سرمو گرفتم بالا و به نیم رخش نگاه کردم ... زمان زیادی نبود که می شناختمش و حتی چیزی درباره زندگیش نمی دونستم ولی اون چی توی خودش داشت که با کوچک ترین لمسش ارامش کل وجودم رو می گرفت؟ چی بود که اونو اینقدر برام خاص می کرد؟

بدون فکر اب دهنمو قورت دادمو دستش رو توی دستم که تا لحظه ای پیش کنارم افتاده بود گرفتم ! من تب داشتم یا اون خیلی گرم بود؟

اصلا این چه کاری بود که کردم؟ من دیوونه شدم !

__________________________
Jungkook :

❥•𝐏𝐔𝐑𝐏𝐋𝐄 𝐇𝐄𝐀𝐑𝐓ೋ•'𝐂𝐎𝐌𝐏𝐋𝐄𝐓𝐄𝐃'Where stories live. Discover now