part 20

488 65 396
                                    


نمی فهمیدم چی میگه چند لحظه ای حیرون بهش خیره شدم که پاکت بنفشی رو سمتم گرفت، این همون پاکت توی کلاب نبود؟ همونی که بقیه دنبالش بودن و هوپسی نمیزاشت کسی بهش نزدیک بشه؟ حالا دست یونگی چیکار می کرد؟
همینجور که پاکت رو سمتم گرفته بود نوار کاست قدیمی هم روش گذاشت و فلشی رو توی جیبم کرد و با صدایی که حالا واضحا می لرزید و نشون از یونگی می‌داد تاحالا ندیده بودم لب زد :
_ وقتی تنها بودی ببینشون، نزار دست کسی بیوفتن و ... و من بابتش معذرت می خوام ... تیونا  همش بخاطر خودت بود!

و بعد قبل از اینکه بزاره چیزی بگم چند قدم عقب رفت و شروع به دویدن کرد و با بسته ای که نصف سئول دنبالش بودن و ازش خبری نداشتم و تموم سوال های سرسام آوری که بخاطر حرف ها و حال الانش درم به وجود اومده بود تنهام گذاشت.

____________________________________________________________
Jimin :

شیشه های خالی روی میز خبر از حجم زیادی ویسکی مصرف شده رو می دادند و این حقیقت که بازم زیاده روی کرده بودم رو توی سرم می کوبید.
رقص نور های بنفش و صورتی و قرمزی که توی سالن درحال جانشینی برهم بودند باعث میشد بیشتر از قبل روانم بهم بریزه و البته سنگینیه سرم و چشم های تارم فزونی بر این معامله بود.

انگشتامو با حرص توی موهام بردم و دو طرف سرم رو توی دستم گرفتم، لعنتی به خودم و حال زارم فرستادم و با جمع کردن چشم هام سعی کردم منبع صدای محوی رو بین شلوغی و همهمه های کلاب رو پیدا کنم.
با دیدن دختر آشنایی سمت دیگه دیسک توجهم بهش جلب شد و بعد از شناختن دختر به یاد مکالمه صبح‌مون افتادم.

فلش بک/

"با نشستن کسی کنارم به خودم اومدم و متوجه هه‌ جینی شدم که مثل همیشه لبخند دندونی روی لب داشت، درست برعکس و نقطه مخالفت خواهر پررو و بی اعصابش !

با تکون دادن دستش جلوی صورتم با این موضوع که چند دقیقه ای هست که بی حرف بهش خیره شده بودم روبه روم کرد.
خنده کوتاهی کرد و گفت :
_ هی جیم کجایی؟ باز تا خرخره خوردی؟ می دونستی میگن مصرف الکل باعث کوچیک تر شدن اون بیبیه تو شلوارت میشه؟

بعد از زدن چند تا پلک به خودم اومدم همونجا برای اینکه اون رو نقطه مخالف خواهرش قرار دادم از خودم معذرت خواستم، تنها فرق هه جین و هه جی اون "ن" آخر اسم شون بود و اینکه هه جین برای تبدیل شدن به خودش نیاز به یکم زمان داشت تا یخش باز بشه و هه جی کلا حالتی به اسم "جامد و یخ" زده نداشت.

دستش رو از جلوی صورتم کنار زدم و نمادین پس گردنش کوبیدم و با اعتراض گفتم :
_ یااا دختره بی ادب منظورت کینگم بود دیگه نه؟

بیخیال شونه ای بالا انداخت و لب زد :
_ چی بگم؟ من که ندیدمش‌.

مکالمه مون درباره الکل و ضررهاش روی سایز من همینجا تموم شد و سکوت معذب کننده ای بین مون به وجود اومد که هه جین دوباره با شکستنش چیزی گفت :
_ میگم جیم ... این روزا حالت خوب نیست نه؟ یا نمی دونم گفتم شاید بخوای راجبش با یکی حرف بزنی ... هوم؟

❥•𝐏𝐔𝐑𝐏𝐋𝐄 𝐇𝐄𝐀𝐑𝐓ೋ•'𝐂𝐎𝐌𝐏𝐋𝐄𝐓𝐄𝐃'Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz