part 18

1K 134 480
                                    

"کیوتا توجه داشته باشید که این اتفاق ها همه شون تو یه بازه زمانی درحال اتفاق افتادنن و اینکه هی خط میکشم و میرم سراغ نفر بعدی نشونه اینکه مثلا نیم ساعت یا یه ساعت بعد نی و همش تو یه تایم مشخص شده و هماهنگه"‌
‌_________________________________________

‌نفس هام به شماره افتاده بود و می دونستم که امشب‌ برای کشتنم نیومده ! البته این تا قبل این بود که جلوش وایسم و بخوام مقابلش قرار بگیرم ...

‌حس میکردم الاناس که از درد گریم بگیره و ازش بخوام ولم کنه ولی با چیزی که گفت خشک شدم :

_ الان درحالی که تو داری اینجا با زنده موندت وقتم رو میگیری یکی از اون هرزه های کلاب داره نفس های اخرشو میکشه ...

می خواستم چیزی بگم که صدای آشنایی که مطمئن بودم برای کوکه رو شنیدم :
_ تیووون؟ ته فرستادم بیام سراغت ... برات دنتم خریدم ... نگو که مثل سری پیش میخوای پشت در نگهم داری ...

_________________________________________
Taehyeon :

با پخش شدن صدای کوک توی خونه و بعد تق تق کوبیدن در سرش سمت در برگشت و از سر جاش بلند شد .

از فرصت استفاده کردم و خودم رو عقب کشیدم که با لحن هشدار دهنده ای گفت :
_ بهم بگو فیلم کجاست؟اگه من گیر بیوفتم برای خودت بد میشه بچه ! تو توی همه ماموریت ها بودی و از خودت یه اثر بجا گذاشتی ... البته مطمئن باش که اگه من بمیرم خیلی چیزا باهام زیر خاک کشیده میشه، مثل دلیلی که کریستال به خاطرش مرد ! 

پس برای همین اومده بود اینجا ... اومده تا با تهدیدهاش جلوی برملا شدن گذشته و کثافت کاریاش رو بگیره ... ولی من هنوزم نمی دونم درباره کدوم فیلم حرف میزد !

چند ثانیه ای بهش خیره شدم و بعد با صدای آرومی زمزمه کردم :
- اگه من بیوفتم زندان برام مهم نیست . می دونی چرا؟ چون مثل تو نیستم و کسایی رو دارم که می دونم منتظرم می مونن تا برگردم !

به لحن مطمئنم نیشخندی زد و با صدای خش داری کنار گوشم گفت :
_ چشماتو وا کن بچه ... نکه کور شدی؟ همیشه ضربه رو از کسی می خوری که واقعا انتظارش رو نداری !

قبل از اینکه حرفش رو برای خودم تجزیه و تحلیل کنم عصبی از صدای کوبیده شدن مکرر در قدمی سمتش رفت و باز کردن یهویی در منجر شد به پخش شدن جونگ کوک روی زمین و قبل اینکه از سرجاش بلند شه و متوجه دور و برش شه از پشتش رد شد و درست وقتی که می خواست پاش رو از در بیرون بزاره توسط کوک به دیوار میخ شد ! ...

_________________________________________
Hopesi :

توی یکی از کمد های تعویض لباس آکادمی درحالی که سعی می کردم گریم نگیره و صدام بیرون نره پاهام رو توی شیکمم جمع کرده بودم و نگران به صداهایی که از سالن دنس میومد گوش می کردم ...

❥•𝐏𝐔𝐑𝐏𝐋𝐄 𝐇𝐄𝐀𝐑𝐓ೋ•'𝐂𝐎𝐌𝐏𝐋𝐄𝐓𝐄𝐃'Where stories live. Discover now