part 7

997 183 84
                                    

سعی می کرد بی صدا وارد جنگل بشه. هری نترسیده بود، جنگل ممنوعه همیشه مکان امن دراکو و هری بوده. هر وقت حال یکی شون خراب میشد اون یکی فوری به جنگل می بردش و ساعت ها با هم داد می زدن توی جنگل تا آروم بشن.

هاگرید رو که دید بهش سلام کرد.

هری : سلام

هاگرید : هی هری

هاگرید به نظر مضطرب میومد. حسابی هم به ظاهرش رسیده بود. هری لبخند شیطونی زد و گفت : عطر زدی هاگرید..

هاگرید : چی.. نه.. شنل رو بنداز روت هری.. سریع‌..

هری که دستپاچه بودن هاگرید رو دید فوری کاری که ازش خواسته بود رو انجام داد.

تا هری مخفی شد صدایی رو شنید.

مادام ماکسیم : اوه سلام هاگرید عزیز..

بعد گونه هاگرید رو بوسید. ناخودآگاه صدایی از دهن هری خارج شد.

هری آروم : اَیی..

مادام ماکسیم فوری سرش رو سمتی که هری ایستاده بود برگردوند ولی چیزی ندید. هری ترسیده دستش رو روی دهنش گذاشت.

هاگرید فوری گفت : بیاید بریم..

اون ها کل مسیر چیز های عاشقانه ای، البته چندش از نظر هری بهم دیگه گفتن. هری بی حوصله دنبال شون می رفت. کم کم می خواست برگرده که صدای بلندی مثل غرش شنید. 

هاگرید : برای این گفتم بیاید مادام، مرحله اول شکست اژدهاست.

هری ترسیده عقب عقب رفت. فوری راه قلعه رو پیش گرفت. دستش رو نیشگون گرفت.

با عجله جلوی در خوابگاه گریفیندور رفت. وقتی رسید دراکو رو دید که منتظرش بود. دری فوری جلو اومد و گفت : هری خوبی؟ کجا بودی؟

هری نفس نفس میزد به خاطر دویدن. دراکو کمی صبر کرد تا نفسش جا بیاد.

هری : بیا بریم تو..

دراکو : نمیشه، همینجا بگو..

هری : نمی تونم، بیا تو! تو این ساعت کسی جز هرمیون توی خوابگاه بیدار نیست.

هری رمز رو گفت و آروم از بین در چک کرد وقتی دید فقط هرمیون و رون توی سالن هستن، دست دراکو رو کشید و برد داخل..

هری جلو رفت و روی مبل کنار رون نشست. رون بلند شد و به اتاقش رفت. هر سه پوکر به رفتن رون خیره شدن.

دراکو کنار هری نشست و گفت : احمق تر از رون تو زندگیم ندیدم.

هری : ولش کن، من فهمیدم مرحله اول چیه.

هرمیون و دراکو همزمان : چی؟!

هری : هاگرید یه قرار احمقانه با مادام ماکسیم داشت و اونجا شنیدم ازش که مرحله اول اژدهاست. باید با اژدها بجنگیم ،صدا هاشون که خیلی وحشتناک بود.. خودشون رو ندیدم.

what if...Where stories live. Discover now