دراکو بی صدا به درخت تکیه داده بود. توی افکارش غرق بود. صدای خش خش برگ های روی زمین غافلگیرش کرد. سریع دستش رو سمت چوب دستیش برد، انگار کاملا فراموش کرده بود چرا وسط جنگل نشسته بود.
چوب دستی رو سمت صدا گرفت، از جاش بلند شد. با دیدن دوستاش نفس حبس شده اش رو بیرون داد. چوب دستی رو داخل جیب ردای بلندش گذاشت.
هرمیون : حالت خوبه دراکو، رنگت پریده.
دراکو : خوبم، فقط غافلگیر شدم یهو اومدید.
هری آروم جلو رفت و دست سرد دراکو رو گرفت. دراکو به چشمای سبز رو به روش نگاه کرد. می دونست اگر این چشم ها جونش رو طلب کنن، همین جا خودش رو سلاخی می کنه. نمی دونست این خوبه که به این حد از جنون رسیده یا بد! چه توقعی دارن وقتی انقدر آسیب دیده. جنون بهترین مرحله کنار اومدن با مرگ پدر و مادرش بود.
هری : هی دری حواست پیش منه؟!
دراکو : چی! نه ببخشید حواسم پرت شد...
هری لبخند نرمی زد : اشکال نداره، می خوای بشینیم؟
دراکو سرش رو تکون داد و کنار هری روی زمین زیر درخت همیشگی شون نشست. هرمیون و رون رو به روشون نشستن.
رون : خیلی به پدر مادرم اصرار کردم که بیای پیش ما بمونی، ولی دامبلدور گفت هیچ جایی برات امن تر از هاگوارتز نیست.
دراکو : اینجا راحت ترم، مرسی رونالد.
هرمیون : دراکو اون شب دقیقا چی شد؟
هری فوری گفت : هرمیون گفتم نپرس ازش..
دراکو دستش رو روی رون هری گذاشت تا آرومش کنه، و گفت : اشکال نداره هری.
دراکو : ولدمورت می خواست من تتوی مرگخوار ها رو بگیرم، مادرم مخالفت کرد. پدر اصرار داشت که ولدمورت یک سال صبر کنه تا من بالغ تر بشم، این بحث چند روزی ادامه تا اینکه اون روز صدای جیغ مادرم که صدام می کرد رو شنیدم وقتی رفتم پایین چوب دستیش گلوی مادرم رو نشونه گرفته بود. با ورد مرگبارش جونش رو گرفت. پدر ما رو به جنگل تلپورت کرد. جنگلی که به عمارت مالفوی نزدیکه. تتوی مرگخوار شروع کرد به کشتنش چون نافرمانی کرده بود. وقتی که پدر... خب من جسدش رو آتیش زدم، همونطور که ازم خواسته بود. بعد هری کمک کرد که اسنیپ پیدام کنه.
هری : هنوز نفهمیدم چرا برای اسنیپ مهمی!
دراکو : اسنیپ پدر خوانده منه..
هرمیون : چی؟
دراکو : فکر کردم شما می دونید.
رون : پس اون الان سرپرستته..
دراکو : آره اگر نبود باید می رفتم پرورشگاه رون..
هری : اخلاق سگی تون شبیه همه، نسبت خونی هم دارید!
YOU ARE READING
what if...
General Fictionچی میشد اگر اون روز هری دست دوستی دراکو رو می گرفت چی میشد اگر می فهمیدن خیلی قبل تر از اون دیدار به هم مرتبط شدن چی میشد اگر سیریوس هیچ وقت به جرمش متهم نمیشد چی میشد اگر.... کاپل ها : دراری ، رونماینی،ولف استار( سیریوس و لوپین )
