part 24

689 123 30
                                    

هشدار : انگست / مرگ

____________________________________________

دامبلدور : خیلی مهمه که بدونیم چطوری تونستی نارسیسا رو فراری بدی، که بتونیم بهت اعتماد کنیم.

ریموس انگشت هاش رو بین دو تا ابرو هاش فشار داد و گفت : دست خط نارسیسا براتون کافی نیست!

اسنیپ : نه..

ریموس سرش رو بالا نمی آورد، نمی خواست تو صورت سیریوس که مقابلش نشسته بود نگاه کنه.

ریموس : الف های عمارت مالفوی بهم اطلاعات رو رسوندن، و کمک کردن نارسیسا رو فراری بدم.

اسنیپ : می فهمی چه چیز احمقانه ای داری میگی، الف ها فقط به ارباب شون خدمت میکنن.

ریموس : چهارده سال پیش شروع کردم به چک کردن تک تک مرگ خوار هایی که محفل ققنوس هویت شون رو پیدا کرده بود. چیز به درد بخوری جز مدارک زیادی از مرگ خوار بودن شون دستگیرم نشده بود. تا اینکه تو مسابقه ولدمورت..

ریموس مکث کرد و بعد ادامه داد : لرد سیاه پیداش شد. مطمئن بودم می خواد توی عمارت یکی از مرگ خوار هاش بمونه مالفوی ها و پارکینسون ها تنها کسایی بودن که به حدی پولدار بودن که بتونن لرد سیاه رو توی عمارت شون ساپورت کنن. پس من یه نقشه پیچیده اجرا کردم که توضیحش سخته ولی به طور خلاصه باعث شدم هر دوشون تمام الف های خدمتکار شون رو بفروشن، بعد رفتم تعداد زیادی الف خریدم و آزاد شون کردم ولی به شرطی که بهم اطلاعات بدن و بهم وفادار بمونن. بعد برای لوسیوس مالفوی و پارکینسون یه تله پهن کردم که الف های منو بخرن.

هر سه مرد توی اتاق از نقشه عجیب و پیچیده لوپین متعجب شده بودن.

سیریوس بی صدا التماس می کرد که ریموس یه لحظه بهش نگاه کنه که نگاه تحسین آمیزش رو ببینه. ولی ریموس خسته تر از این بود که بتونه نگاهی رو تحمل کنه.

...................

هری : هر چقدر اصرار کردم سیریوس اجازه نداد باهات بیام.

دراکو : امن تره که بمونی. تا تو سالمی من نمی تونم بمیرم. پس نگران هیچی نباش.

هری صورت دوست پسرش رو بین دست هاش نگه داشت و گفت : قراره گریه کنی و درد بکشی دراکو.. ولی قوی باش. وقتی تموم بشه من اینجا منتظرتم‌...

دراکو کوتاه لب های هری رو بوسید و رفت.

..................

دیگه گرمایی توی انگشتای کشیده نارسیسا نمونده بود. چشماش رو بست، وقتی بازش کرد اشکی نچکید. دست هاش رو زیر بدن مادرش گذاشت، وقتی بلندش کرد از وزن کمش شکسته تر شد. ورد ولدمورت شیره جونش رو کشیده بود.

دراکو : آقای لوپین..

ریموس در رو که باز کرد با جسد بی جون نارسیسا مواجه شد. در رو کامل باز کرد و پشت سر دراکو سمت شومینه سالن رفت.

what if...Where stories live. Discover now