Special Part: Complete

2.6K 103 10
                                    

سلام خدمت همه ی ریدر های عزیز پیج Austin
من آروشا هستم نویسنده ی (آن تابستان که گذشت)

در خدمتتون هستم با مصاحبه ی اختصاصی با نویسنده ی فیکشن بی نظیره (Alpha) کارتر عزیزمون

سلام کارتر خیلی خوش اومدی به مصاحبه ی ما:

آروشا:
اول از همه یه بیوگرافی از خودت بده خواننده های عزیزمون باهات آشنا شن...

کارتر:
خب هی گایز
من کارترم و ۱۹ سالمه
تایپ شخصیتیم Estp هستش و خودتون اگه این تایپ رو بشناسید احتمالا بتونید شخصیتم رو پیدا کنید

آروشا:
از کی تصمیم به نوشتن کردی و چیشد که متوجه شدی استعدادش رو داری؟

کارتر:
حدود دو سه سال پیش برای سرگرمی شروع کردم ب نوشتن و به پیشنهاد یکی از دوستام تو یکی از چنل های تلگرام فیک هام رو آپ میکردم
جالب بود که بازخورد خیلی خوبی داشت و طرفدار زیادی جمع شد

آروشا:
اولین کارت به عنوان نویسنده چی بود؟

کارتر:
فیک های شخصی برای خودم و دوستام می‌نوشتم ولی اولین کار که عمومی کردم الفا بود

آروشا:
نظرت درمورد آپ کردن فیکشن داخل واتپد چی بود؟

کارتر:
حقیقتا قصدی نداشتم ولی پیشنهاد یکی از طرفدارام بود که اونجا شروع کنم چون بازخورد بهتری میگیرم
و ازش از همین جا ممنونم برای پیشنهادش واقعا عالی بود

آروشا:
آیا از بازخورد راضی بودی؟ ریدرا؟ ووت؟ کامنتا؟

کارتر:
اره خوشبختانه حمایت خوبی تونستم بگیرم از ریدرا

آروشا:
ژانر داستانت تلفیقی از عشق و خیانت بود دیدگاهت نسبت به این ژانر چیه؟

کارتر:
ژانر رو از قصد اینطوری کردم
چون تا آخر داستان کاپل معلوم نمیشه
اون زمان در طول نوشتن آلفا خیلی ها میخواستن کوک رو با بیانکا و خیلی ها هم با ملیسا بندازمش
برای همین چنین دوراهی سختی شد
حتی وقتی نظر سنجی گذاشتم ک کوک آخر داستان با کی بره پنجاه پنجاه رای آورد
خب ژانر داستان طوری بود ک رمنس خسته کننده ای توش نداشت و تا آخر گیج کننده و غیر قابل پیش بینی بود
خودم ب نظر خودم اون زمان این سبک ژانر بهتر از کلیشه های تکراری و خسته کننده بود
البته فیک بعدی که قراره ب زودی اپ بشه داستان ساده تری نسبت ب آلفا داره و کاملا جدیده

آروشا:
یکم از جونگ کوک داستانت بگو چرا یه همچین کارکتری داشت؟ همه ی خواننده ها تقریبا از دستش شاکی بودن؟

کارتر:
پسر نوجوونی که تکلیفش با خودش و قبلش مشخص نبود و نمیتونست فرق بین عاشق بودن و وابستگی رو متوجه بشه
ملیسا تصوری از گذشته خود کوک بود و برای همین کوک بهش علاقه نشون میداد تا سرنوشتش رو عوض کنه
جونگ کوک توی این داستان ی آدم کله شق و یک دنده و زبون نفهم بود که حرف حرف خودش بود ولی پشت اون چهره عصبی و خشن مدت هاست که قلب شکسته ای رو پنهان میکرد و اینا همش ب خاطر ضربه های روحی گذشته اش درست شده بود

آروشا:
درمورد شخصیت ملیسا و بیانکا برامون توضیح بده چیشد که همچین شخصیت هایی برای داستانت ساختی؟

کارتر:
بیانکا شخصیتی بود که کله شق تر و زبون نفهم تر از کوک بود و زیر بار حرف زور نمی‌رفت
شخصیتش حسابی دختر قوی ای بود که با تمام اتفاقاتی که افتاده بود هنوز رو پای خودش مونده بود و زندگیش رو خودش اداره می‌کرد و به خاطر همین مصمم بودن قوی بودنش بود که کوک عاشق و دلباخته اش شد
شخصیت ملیسا رو خیلی اتفاقی به داستان آوردم چون فقط میخواستم روند تکراری داستان تغییر پیدا کنه و ناخواسته شخصیتش داخل فیک پر رنگ تر شد
شخصیت ملیسا یک دختر قوی و کاملا قانونمند بود که در آخر حسابی شکسته و از هم فرو پاشیده شد که این بهونه ای بود تا کوک بخواد ازش محافظت کنه

آروشا:
چرا امگاورس؟

کارتر:
اون زمان این ژانر طرفدار زیادی داشت
آلفا یک فیک خیلی قدیمیه

آروشا:
چرا استریت با اینکه میدونی بازدهیش نسبت به فیکشن گی کمتره؟

کارتر:
برعکس دو سال پیش که من شروع ب نوشتن آلفا کردم استریت بیشتر از گی رواج داشت و بیشتر فیک ها کاپل استریت بودن
خودمم تا این زمان فیک گی ننوشتم
ولی فیک بعدی اولین فیک گی من با کاپل کوکمینه

آروشا:
درمورد شخصیت یونگی برامون بگو؟

کارتر:
یونگی یک شخصیت بیخیال و آروم بود که دور از دردسر بعد مرگ خانواده اش زندگیش رو میکرد
و اونم جذب اخلاقیات بیانکا شده بود و قلبش رو بهش باخت
همون طور که بیشتر ریدرا گفته بودند یونگی واقعا کسی بود که لیاقت بیانکا رو داشت و همه جوره عاشقش بود
کسی که خودش رو همه جوره وقف بیانکا کرد و حتی سعی کرد خودش رو آدم بده بکنه ولی از بیانکا محافظت کنه

آروشا:
اگه قرار بود داستان رو تغییر بدی چه تغییری بهش میدادی؟

کارتر:
اگه قرار بود تغییر بدم احتمالا بیانکا رو ب یونگی میرسوندم و ملیسا رو به جیمین و کوک رو برای دو دل بودنش بین این دو نفر تا آخر عمرش تنها میزاشتم بمونه
آروشا پ ن: (دلم سوخت واسه کوک😂😂)

آروشا:
درمورد داستان بعدیت که همین الان مقدمش توی پیج واتپد اپ شده برامون بگو چیشد که تصمیم به نوشتن فیکشن Elcopatra کردی؟

کارتر:
این یک داستانه که یک جورایی واقعیت داره
ولی نه در زمان قدیم ن برای یک شیطان
منم با شنیدن این داستان تصمیم گرفتم اون رو توی سبک خاصی بنویسم و در اختیار عموم بزارم

آروشا:
بعد از این فیکشن جدید باز هم به فعالیتت ادامه میدی؟

کارتر:
این فیک جدید احتمالا بیشتر از آلفا پارت داشته باشه و طولانی تر بشه
اگه تایم کنم حتما بعدش عاشقان خون آشام رو آپ میکنم

آروشا:
اگه حرف و یا تشکری از ریدرات داری؟

کارتر:
از ریدرایی که تا اینجا کنارم بودن می‌خوام که تو فیک های بعدیم هم منو حمایت و دنبال کنند
مطمعنم که قلمم شما رو گیج و خسته نمیکنه
پس لطفا همینجا دنبالم کنید
من فیک هام رو جایی جز اینجا اپ نمیکنم
و اگر فیک ها رو تبلیغ کنید تا دوستای جدیدی بهمون اضافه بشند ازتون ممنون میشم

از کارتر عزیزم برای تایمی که گذاشت ممنونم و از شماهم متشکرم که تا پایان این فیکشن زیبا مارو همراهی کردین

ممنون روز خوش...

𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮(آلفا)Where stories live. Discover now