part 9

2.8K 585 96
                                    

یک هفته بعد

صبح شده بود و زنگ آفتاب خیلی روشن بود
وی روز خولیو شروع کرده بود دیشب جونگ کوک درباره سیارشون سوالات عجیب و غریب زیادی پرسیده بود اما وی به همشون جواب داده بود

لبخند الان و مدیون جونگ کوک بود وقتی که روی تختی بلند شده بود که با جونگ کوک شریک بود و اولین چیزی چهره اون و دیده بود روزش و عالی کرده بود

وارد تالار بزرگ شد و با دیدن خواهرش و دختری که وی خیلی وقت پیش دیده بودش لبخند زد
جیو موهای دختر و با مهربونی از رو شونه هاش کنار زد و گفت: امروز بعد از ظهر میریم ..... همون جایی که خودت گفتی

وی سرفه فیکی کرد و یوهیون با دیدن پادشاه خجالت کشید و سرش و پایین انداخت
جیو به سمت وی چرخید و گفت: یاااااا تو چرا اومدی مگه حالت خوب شده

وی لبخندی زد و گفت: نگران نباش من خوبم

جیو چشماش و ریز کرد و گفت: وای به حالت اگه دروغ بگی

وی خندید و با چشم اشاره ای به یوهیون کرد و گفت: من اینجا هستم تو برو به کارت برس

جیو متوجه منظورش شد اما گفت: اما تو ......

وی دست رو شونش گذاشت و گفت: من خوبم نونا تو برو

چند دقیقه ای گذشته بود و تو تالار بزرگ تنها بود به نقشه لوله کشی آب آشامیدنی که برای یه سری مناطق میخواست نگاه کرد و مشغول مطالعه شد
به کار خودش سرگرم بود که صدای شکستن چیزی اومد
با ترس نقشه رو ول کرد و به سمت جایی که احتمال میداد صدا از اون طرف میاد دویید در تالار و باز کرد و تو راهروی بزرگی که مجسمه های کوچیکی داشت جونگ کوک و دید
ولی ......
نه به حالت عادی

تور بزرگی دورش پیچیده بود و جونگ کوک به سختی داشت تلاش میکرد خودش و نجات بده وی به سمتش رفت و با چاقوی جیبی که همیشه همراهش بود یکم از تور و پاره کرد و جونگ کوک و بیرون کشید
کوک نگاهی به دور و بر کرد و انگار تازه لود شده باشه گفت: من کجام

وی با صدای بلندی خندید و گفت: چی یادت میاد
جونگ کوک اخم کرد و گفت: داشتم میومدم اینجا یه چیزی خورد به پام بعد هیچی ...... یادم نمیاد

وی تله و بالا گرفت و به کوک نشون داد و گفت: این یه تلس که حاوی مقدار زیادی مواد بیهوش کنندس که باعث ندونی داری چیکار می‌کنی این و برای دشمن گذاشتیم که اگه وارد قصر شدن بتونیم گیرشون بندازیم

جونگ کوک به وی نگاه کرد و گفت: چرا افتاد رو سر من

وی هومی کرد و دستش به سمت جایی از سالن گرفت که یه مجسمه گل روی زمین بود گفت: اون مجسمس .... حتما به اون گله خوردی

جونگ کوک با صدای آرومی گفت: اصلا این چی هست هر چی که هست مطمئنم اون خورد به من

وی خندید و گفت: اون یه ضامن برای آزادسازی این توره معمولاً برای مواقع جنگ استفاده میشه اما .... اون فقط یه مجسمس تکون نمیخوره پس اون به تو نخورده تو بهش خوردی

kookv violet planet [ Completed ]Where stories live. Discover now