part 17

2.5K 519 143
                                    


هوای خنکی که تو اتاق می‌پیچید باعث میشد سردش بشه پتو رو بالا تر کشید

با صدای خنده مردونه ای که تو گوشش پیچید با کنجکاوی چشماش و باز کرد

جونگ کوک رو تخت نشسته بود و داشت با دندون های خرگوشی کیوتش نگاهش میکرد: پاشو پادشاه ساعت هشته

وی نگاهی به چشمای جونگ کوک کرد و تمام خاطرات دیشب مثل یه فیلم جلوی چشماش به راه افتاد نگاهی به اتاق کرد البته که تو اتاق خودش نبود
دستش به بدنش نزدیک بود اما نمی‌تونست گرمای تنش و حس کنه پس حتما لباس تنش بود نگاهی به بدن خودش کرد و دید لباس خوابش تنشه جونگ کوک از روی تخت بلند شد و گفت: من دیشب تنت کردم ولی فرصت نکردم موهات و خشک کنم امیدوارم ....

با عطسه ای که وی کرد حرفش نصفه موند با خنده ادامه داد: انگار سرما خوردی بذار برات چند تا چیز میارم سریع خوب میشی

وی رو تخت نشست و از دردی که تو کمرش پیچید اخم کرد جونگ کوک که تیشرت و شلوارک سیاه رنگی داشت از اتاق خارج شد وی به وسایل اتاق نگاه کرد تلاش کرد بلند شه اما بدنش درد میکرد با هزار بدبختی بلند شد و به سمت دستشویی رفت تو آینه تونست لبا و گردن کبودش و ببینه لباش و آروم گزید و لباسش و در آورد نزدیک سینه هاش یکم کبود بود و همین باعث میشد با لذت لبخند بزنه به اینکه شاید با این عشق بازی تونسته بیشتر بهش نزدیک بشه

بعد از روتین صبحگاهی به اتاق برگشت و همون جا خواهرش و دید

جیو خودش و تو بغل وی انداخت و گفت: یاااااااااااااااااااااااااااااااا چرا نگفتی اینجایی کل قصر و دنبالت گشتم قبض روح شدم

وی کمرش و نوازش کرد و گفت: من خوبم نونا تو حالت چطوره

دختر و از خودش جدا کرد تا چهرش و راحت تر ببینه دستش و رو گونش کشید و گفت: رنگ و روت که خوبه تب هم نداری فکر کنم اوکی ای

جیو لبخند زد و گفت: من خوبم تو چطوری

وی عطسه ای کرد و گفت: یکم سرما خوردم دیشب موهام و بعد حموم خشک نکردم ولی اوکیم

دختر لپاش و کشید و گفت: امروز تولدته جناب پادشاه

وی لباش و جلو داد و گفت: حوصلش و ندارم

جیو اخم کرد و گفت: برای من بهترین روزه باید آماده شی

همون لحظه جونگ کوک با سینی بزرگی پر از غذا و دارو وارد شد سینی رو روی میز گذاشت و گفت: خوش اومدید شاهزاده

جیو لبخندی زد و گفت: ممنونم جونگ کوکا من باید برم به کارا برسم مراقب وی باش

جونگ کوک تعظیمی کرد و گفت: حتما شاهزاده

بعد رفتن جیو وی رو تخت نشست و گفت: این همه دارو نیاز بود؟؟

جونگ کوک سوپ و جلوش گذاشت و گفت: این و بخور بعد داروهات

kookv violet planet [ Completed ]Where stories live. Discover now