یه ماه تا بدنیا اومدن بچشون مونده بود ویار های ته عجیب و غریب تر میشد به حدی جونگ کوک گاهی وقتا هنگ میکرد
تو کافه معروفی نشسته بودن و بستنی هاشون هم جلوشون بود جونگ کوک کتش و کنار میز گذاشت و گفت: چیز دیگه ای نمیخوای عزیزم؟؟؟
وی لباش و جلو داد و در حالی که با بستنی توت فرنگیش بازی میکرد گفت: شکلات میخوام
کوک لبخندی زد و گفت: یه بستنی شکلاتی سفارش بدم؟؟
وی با کیوتی سرشو تکون داد و گفت: نه سس شکلات میخوام تازه خامه هم میخوام
جونگ کوک سرفه ای کرد و گفت: بیب اینا با هم خوب نمیشه آخه
وی اخمی کرد و گفت: میخوام برو بیار
کوک هوفی کرد و گفت: آخهوی دست به سینه شد و گفت: تا شکلات نیاری باهات حرف نمیزنم
جونگ کوک با تعجب گفت: یاااا فقط بخاطر یه شکلات ؟؟؟
وی سرش و تکون داد و گفت: آره برای یه شکلات
جونگ کوک از پشت میز بلند شد و رفت تا از کسی که اونجا کار میکرد سس شکلات بگیره
وی نگاهی به دور بر کرد جایی که گاهی مردم با لبخند نگاهش میکردن و سرش و با خجالت پایین مینداخت چشمش به محافظ هایی افتاد که بیرون کافه وایساده بودن واقعا پنج تا محافظ نیاز بود؟؟؟
به نظرش آره و خوب فکر میکرد جونگ کوک زیادی نگرانهوقتی که کوک سر میز برگشت گفت: پنج تا محافظ زیاده جونگ کوکی
کوک یه قاشق از بستنیش و خورد و گفت: نه بیب زیاد نیست تازه میخواستم بیشتر بیارم اما جیمین گفت عصبانی میشی
وی با تعجب گفت: یاااا نکنه میخواستی ده نفر با خودت بیاری
کوک سرش و تکون داد و گفت: آره
وی سس شکلات و رو بستنیش ریخت و گفت: زیادی نگرانیکوک هوفی کرد و گفت: نباید باشم؟؟؟ اولین عشقم و همسرم بارداره بچه ای که عاشقشم نباید مراقبش باشم؟؟؟
وی دستش و فشار داد و گفت: یااا صدات و بیار پایین همه میشنون
کوک خودش و جلو کشید و گفت: کیه که ندونه من چقدر عاشق توام هان؟؟
وی مشغول بستنیش شد و گفت: خیلی بی حیایی جونگ کوک شی
کوک خندید و گفت: من که مشکلی ندارم چون میدونم همسرم عاشقشه
_ عه شما هم اینجایید؟؟
کوک و وی به سمت صدای زنونه ای که شنیده بودن برگشتن جیو با لبخند گفت: چه خبرا اوپا
وی دستش و گرفت و گفت: بشین نونا
جیو نشست و یوهیون و هم همراه خودش نشوند
کوک رو به جیو گفت: نونا چی میخورید براتون سفارش بدم؟
جیو رو به یوهیون گفت: چی میخوری لاو؟؟
YOU ARE READING
kookv violet planet [ Completed ]
Fanfictionسیاره بنفش🍸 زوج : کوکوی یونمین ژانر: تخیلی عاشقانه امپرگ سیاره وایولت سیاره ای خارج از منظومه شمسی جایی که تا به حال کسی ندیده پادشاهی که به یه انسان دل داده