part 16

2.6K 540 101
                                    

جونگ کوک وی رو روی تخت انداخت و از خیسی تنش تخت هم نمدار شد
بی جهت به همه چی رو بدن لخت وی خوابید و لباش و به بازی گرفت
دوباره همون طعم خوب و حس کرد

پنجره ای که بالا سر وی بود باعث میشد نور کمی به اتاق بتابه و صورت فرشته وار مرد و بهتر نشون بده

دستای وی برای اولین بار رو تن لخت کوک کشیده شد جایی که همیشه آرزویش و داشت لمس کنه
خط و خطوط عضله های سفتش و پوست سفیدش

جونگ کوک با حس شیرینی که داشت تو خونش جاری میشد بزاقش و قورت داد

دست وی رو شکم سینش کشیده میشد اما جرات پایین رفتن نداشت بدن کوک مدام زیر این لمس های ناکافی داغ تر میشد و باعث میشد خشن تر از قبل برخورد کنه

دست وی و گرفت و پایین تر برد به چشمای مرد خیره شد در حالی که وی نگاه عاشقش و‌ مدام میدزدید

نفس جونگ کوک با برخورد دست داغ مرد به دیکش بند اومد چجوری قراره سکس با این مرد و دووم بیاره وقتی یه لمس ساده داشت دیوونش میکرد

وقتی وی تمام جراتش و جمع کرد و دستش و دور عضو مرد حلقه کرد همه چیز داغ تر شد از جمله هوایی که از نفس هاشون عطرآگین شده بود

جونگ کوک خودش و به دستای تازه کار پادشاه سپرد

دست گرم وی با لذت بخش ترین حالت دور دیکش حلقه شده بود و با فشار های متعدد لذت بخش میشد

جونگ کوک نگاهی به لبای پی کرد که تو حصار دندون هاش بود سرش و پایین برد و مک آرومی به لباش زد جوری که لباش و آزاد کنه

لبای هم و میمکیدن و میگزیدن
دستاشون رو بدن هم میرقصید و داغ تر از قبل میشدن
کوک دستاش و رو پاهای لاغر وی کشید و تا بوتش بالا برد چنگ آرومی به باسنش زد و انگشتاش و رو سوراخش کشید

داغ شده بود و داشت تو عطش تنی که زیرش بود می‌سوخت وی نگاهی به مرد کرد و از ورود اولین انگشت لبش و گزید درد زیادی نبود فقط خیلی عجیب بود

انگشتش و بیرون کشید و دوباره فرو کرد وی پاهاش و بیشتر باز کرد و گذاشت جونگ کوک عمیق تر ضربه بزنه وقتی انگشت سوم و فرو کرد ناله وی شنید : اهه ک..کوک بسه

جونگ کوک انگشت هاش و بیرون کشید و گفت: صبر کن لوب و بیارم

خواست بلند شه که وی گفت: لوب ندارم

جونگ کوک با چشمای درشت شده گفت: شوخی می‌کنی

وی با خنده گفت: من .. من نیازی بهش نداشتم

جونگ کوک با چشمای درشت شده گفت: یعنی ...

وی سرش و تکون داد و تعجب کوک دوبرابر شد
وی تا به حال سکسی نکرده بود نه با زن نه مرد

تا حدودی قوانین سخت گیرانه پدرش و تا حدی زیاد تری هم قلب عاشقش بود چطؤری وقتی عاشق یه نفر بود باید با کس دیگه ای می‌خوابید

kookv violet planet [ Completed ]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant