Argument

647 62 3
                                    

با صدای خنده‌ی جونگکوک از خواب بیدار شد .چشماشو وا کرد و نگاهی به ساعت کرد .
حدود سه ساعتی خواب بوده .
صدای هوسوک و جیمین هم میومد . پس اینجا بودن .
بلند شد و خوابالو از اتاق بیرون رفت .

+سلام .
×سلام ته . خوبی ؟

هوسوک به سمتش رفت و بغلش کرد .
=خوبی ؟ بهتری ؟
+اوهوم .. خوبم .
-آره اونقدر خوبه که ..
با نگاه تهیونگ ،حرفشو خورد .
+خب ! ادامه بده ..

جونگکوک آب دهنشو قورت داد .
-.. خیلی خوبه حالش !

×شما دو تا ! چیزی شده ؟ مشکوک میزنین !
-نه ! اصلا ! چی میخواد بشه . برو ته ،دست صورتتو بشور بیا !!

تهیونگ با خنده ابرویی بالا انداخت و سمت سرویس رفت .
.
.
سر شام هم دست از سر جیمین ورنداشتن و داشتن به جیمینی که جلوی پدر مادر هوسوک از خجالت آب شده بود میخندیدن .
.
.
شام که تموم شد ،هوسوک سرفه‌ای کرد و باعث شد سه تاشونم حواسشون جمع هوسوکی بشه که به نظر میومد میخواد چیز مهمی بگه .

=امممم ،یه چیزی باید بهتون بگم ..
+میشنویم ..

نگاهشو سمت جیمین چرخوند ،دستشو گرفت و با لبخندی حرفشو ادامه داد :
=ما ،یعنی من و جیمین ، به طور کاملا جدی وارد رابطه شدیم ..

تهیونگ ذوق‌زده میخواست تبریک بگه که صدای عصبی جونگکوک ،متوقفش کرد .

-تا الان داشتین شوخی میکردین ؟!

جیمین با تن صداش سعی کرد جونگکوک رو آروم کنه .
×جونگکووووک !

اما اهمیتی نداد .
-ببین آقای وکیل ! شاید جیمین در این مورد با خونوادش مثل تو راحت نباشه ،ولی تنها نیس . منو داره . اصلا نخواه که تو رابطه‌ باهاش شوخی داشته باشی و  کم بذاری ! یا درست حسابی دستشو بگیر ،یا ولش کن و سمتش نرو ! الان یه مدته جدی نبودین ؟ داشتین سبک سنگین میکردین ؟ زندگی شوخیه واستون ؟

تهیونگ آروم خم شد و تو گوش جیمین زمزمه کرد :
+برج زهرمار برگشت .

-صداتو شنیدم کیم تهیونگ !!

ولی دیگه نتونستن جلوی خودشونو بگیرن و دو تایی زدن زیر خنده و هوسوکی که در مقابل حرفای جونگکوک هنوز گیج بود .
.
.
بعد رفتن جیمین و هوسوک ،در حالی که داشتن جمع و جور میکردن ، تهیونگ از جونگکوک پرسید .
+فکر نمیکنی یکم زیادی عکس‌العمل نشون دادی به حرف هوسوک ؟
-خیر !
با صدای بلند و با تحکم جواب داد .
-رابطمونو جدی کردیم یعنی چی ؟ تا الان داشتن باهم شوخی میکردن ؟
+جونگکوک . اونا بچه نیستن ..
-نیستن که نیستن .. عین آدم‌ یا آره یا نه !
+واقعا ؟ خب .. پس ما الان چی هستیم ؟
-ما فرق میکنیم ته .
+دقیقا چه فرقی ؟  مثلا دو تا همخونه که گاها همدیگه رو میبوسن و از ترس سکس زود عقب میکشن .. یاااا ..
-نه ته .. من دوست دارم !
+خب ؟!
-خب .. الان باید چیکار کنم ؟
+سوالمو جواب بدی ! اینی که اینهمه رو رابطه بقیه حساسی و .. اینی که بین ماس هنوز اسم نداره .
-من .. چیکار باید بکنم ؟
+هیچی .. هیچکار نکن . شب بخیر .

Moon is Ocean !Where stories live. Discover now