Can i .. ?!

1K 92 5
                                    


با خوردن بستنی تو این هوا که رو به سردی گذاشته بود لرز نامحسوسی کرد .

اما نمیتونست منکر این بشه که چقدر میچسبه. تهیونگ که متوجه لرز جونگکوک شده بود گفت :

-اگه سردته اینو نخور ،یه نوشیدنی گرم بگیرم برات ؟

-نه ،یه لحظه بود.خوبم.خیلی خوش طعمه

-آره.ولی اگه اونروز میومدی یه جایی میبردمت که بستنیاش حرف نداره.عاشقش میشی.راستی نگفتی کجا کار میکنی !

-توی یه شرکت کوچیکه معماری.

-واقعا؟ آخه مگه هنوز سال اول دانشگاهت نیست ؟

-اونجا کار مهمی نمیکنم که.در حد کمک به مهندسای شرکت.

-عجیبه

-چی عجیبه ؟

-اینکه شرکتها خیلی سخت به دانشجوها ،بخصوص سال اول و دومیا کار نمیدن.حتما آشنایی چیزی داشتی.آره ؟

-نه.راستش من چند ماه پیش که تو یه کافه کار میکردم.رئیس الانم یکی از مشتری های ثابتش بود.طی چند باری که میدیدمش فهمیدم کارش چیه و تونستم که باهاش صحبت کنم.اونم گفت که خیلی باهوشم و معمار موفقی میشم

-شوخی کرده باهات

-کوفت ! بعد هیچی بهم گفت برم شرکتش .و بعدشم بهم گفت میتونم اونجا کار کنم.هم حقوقم از کار تو کافه بیشتره ،هم کلی چیز یاد میگیرم.اما خب هیچ وقت آزادی ندارم.یا کلاسم یا سرکار.

-تا شب؟

- تا شب!

-پس خوب پول درمیاری.دفعهء بعد مهمون تو

-باشه ولی فقط همون یه بار

-خسیسیا!

-نه.خسیس نیستم فقط پول ندارم.هرچی پول درمیارم بابت اجاره و رفت و آمد و کتاب و جزوه خرجش میکنم.خیلی خیلی کم میتونم پس انداز کنم.

-تو که گفتی حقوقت خوبه

-نه،گفتم نسبت به کار تو کافه خوبه.

-ولی اونقدری خوب هست که با جیمین این خونه رو گرفتین

-اوه نه.این خونه مال بابای جیمینه.

با خنده گفت:-جیمین ازت اجاره میگیره ؟

-نه اون نمیگیره.من به زور هرماه یه مقداری که مشخص کردیم بهش میدم.به زور.

-معلومه دوست خوبیه.

-اوهوم.خیلی کمکم کرده این چند مدت.حتی بابت هزینه های خونه هیچ پولی ازم نمیگیره و اصلا به روم نمیاره.


با تموم شدن بستنیهاشون تهیونگ پیشنهاد یه نوشیدنی گرم داد که جونگکوک ردش نکرد و تهیونگ برای سفارش دادنش بلند شد.

Moon is Ocean !Where stories live. Discover now