part11🔞

1.7K 159 13
                                    

این پارت ادامه ی اسمات پارت دهمه گایز گیج نشید.
ووت و کامنت یادتون نره مخصوصا ووت که🗿🔪
پارت بعدی دست شماست که بخوایید چه زمانی آپلود بشه،با ووت دادن هاتون!

امیدوارم حمایت کنید🙆🏻‍♀️
___________________________________________

"جونگکوک"

"فلش بک"

"یک ساعت پیش"

خودمو روی کاناپه نارنجی رنگ اتاق اونوو انداختم و جیمین در حالی که دستاشو توی جیب هودی نازکی که زمستون و تابستون نداشت و همیشه تنش بود،گذاشته بود و روی صندلی تکی و چرمی مشکی رنگ توی اتاق لم داده بود گفت:باز چرا مارو کشوندی توی این اتاقه خراب بازیات.

اونوو توجهی به حرفش نکرد و لیوان آبجوی پر کفو به سمتم گرفت،از دستش گرفتم و قلپ کوچیکی ازش خوردم:امشب برنامه هست دیگه؟!
با بچه ها هماهنگ کردی؟!

اونوو:من میگم بیخیاله شرط بندی و مسابقه شو،تو بیشتر برنامه بریز!

_خودت می‌دونی نمیتونم،میخواستم کنار بزارمش هم فعلا نمیتونم.

جیمین برای اولین بار بود که کنجکاویش در مورد یک کار مثبتو نشون میداد:چرا؟بده بتونی عضو تیم دانشگاه بشی؟ این همه سال خودت رو درگیر ورزش و ساختن بدنت کردی که فقط بتونی باهاش مخ بزنی و سکس کنی؟

اخمی کردم و گفتم:باز من یه استفاده ای ازش میکنم،تو چی؟رفتی چپیدی توی اون دخمه و فکر می‌کنی همه تشویقت میکنن که از پول خانواده ی پولدارت استفاده نمیکنی!

جیمین امشب بدجوری گرفته بود و حال منم گرفت،من که همینجوریشم نمی‌خواستم و نمیتونستم تا بدهی هارو توصیه نکرده بودم بیخیال مسابقه و پیست بشم حالا که می‌خوام قضیه جاسوسی و به لیسا ثابت کنم،دیگه اصلا بیخیالش نمیشم،اینطوری وقتی بابا با بابای لیسا از ججو برگشتن،نمیتونه منو مقصر جلوه بده.

اونوو جلوی جیمینی که میخواست حرف بزنه و اخم کرده بود،لیوان دیگه ای گرفت و بلند گفت:هیا،یا،بس کنید ببینم،یجوری حرف میزنید انگار اولین باره از زندگی هم باخبر میشید.
من با بچه ها هماهنگ کردم امشب هر سه تامون برای مسابقه میریم.

جیمین لیوانو گرفت ولی بدون خوردن ازش روی میز وسط کوبید و توجهی به ریخته شدن محتویاتش نکرد و گفت:امشب نمیتونم قیافتونو بیشتر از این تحمل کنم!

اونوو:کجا میری؟!

جیمین بلند شد و از اتاق بیرون رفت.

بلند داد زدم تا صدامو بشنوه:من این حس و هر شب دارم!

و بلافاصله بعدش صدای کوبیده شدن در ورودی بلند شد،دستی توی موهام کشیدم و با خیس کردن لبم بلند شدم و سوییچمو برداشتم.

Badboy,Badgirl{complete}जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें