🥀 8🌙

9.7K 1.6K 367
                                    

"هانولی؟ نمیخوای چشمای قشنگت و باز کنی بیبی؟"

جیمین همونطور که موهای پسرک رو نوازش میکرد به آرومی زمزمه میکرد.

هانول کش و قوسی به بدنش داد و عروسک تدیش و که تقریبا هم قد خودش بود و تو بغلش فشرد و ملچ و ملوچی کرد و لای پلک هاش و باز کرد

جیمین با بیدار شدن پسرک لبخند دندون نمایی زد و گفت:

"صبح بخیر پرنس"

هانول با دیدن جیمین لبخند پهنی زد و رو تختش نشست..!

جیمین موهای پسرک رو که تفاوتی با لونه کلاغ نداشت مرتب کرد و گفت:

"گرسنه ات نیست عسلم؟"

هانول بی توجه به حرف جیمین با لپ های آویزونش گفت:

"مینی،ددی تجاست؟"

جیمین آهی کشید و لبخند کوچیکی زد و گفت:

"ددی رفته بیمارستان عزیزم! تا باهم صبحونه بخوریم و بازی کنیم ددی میاد هوم؟ باشه؟"

هانول لباش بیشتر آویزون شد و اشک تو چشماش حلقه زد و گفت:

"هانولی ددی میخواد"

جیمین با ناراحتی لب گزید و گفت:

"بیا تا باهم صبحونه بخوریم بعدش به ددی زنگ میزنم و میگم تا زود بیاد باشه؟"

هانول با مشت کوچیکش چشمای اشکیش رو مالوند و فین فینی کرد و سرش و به عنوان تایید تکون داد!

جیمین صورت تپل و اشکی پسر رو پاک کرد و بوسه ای رو نوک بینیش گذاشت و پسرک رو توی بغلش گرفت وارد سرویس بهداشتی شد!

بعد از شستن دست و صورت هانول باهم وارد آشپزخونه شدن و جیمین تست مربا هایی که آماده کرده بود رو به هانول میداد و تو ماگ عروسکیش شیرعسل ریخت و داد به هانول!

هانول با لذت شیرعسلش و خورد و لبخند دندون نمایی زد و به جیمین خیره شد!

جیمین تکخندی به قیافه بامزه هانول که دور لباش شیر شده بود،کرد و دستمال رو گرفت و لبای پسر رک تمیز کرد!

"خب..حالا چیکار کنیم؟"

جیمین پرسید و هانول لباش و غنچه کرد و بعد از ثانیه ای گفت:

"هوپی تجاست؟"

جیمین هیسی کشید و گفت:

"هوپی..همم فک کنم سرکارش باشه"

به سرعت قیافه هانول آویزون شد..!
از آخرین باری که هوسوک رو میدید تقریبا دوهفته ای می‌گذشت!
اونا آخرین همدیگه رو تو مغازه تهیونگ دیده بودن و همینطور از آخرین دیدار هانول با تهیونگ دوهفته ای می‌گذشت و دلتنگ خرسیش شده بود!

"مینی مینی میشه..بلیم پیش ته ته خلسی؟"

جیمین یه تای ابروش و بالا انداخت..! از تعریف های هوسوک شنیده بود که تهیونگ امگای مهربون و بامزه ایه و همینطور خودش وقتی با تهیونگ برخورد داشت به حقیقت این موضوع پی برده بود!
اون امگا واقعا مهربون و خوش اخلاق و همینطور بامزه بود!

𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎Where stories live. Discover now