🥀 12🌙

10.4K 1.5K 204
                                    

خانم کیم کوکی هایی که پخته بود رو توی ظرفی گذاشت و صدای زنگ در توجهش و جلب کرد.

با فکر اینکه لابد پسرک امگاشه لبخندی رو لباش نشست و بعد از تمیز کردن دستاش به سمت در رفت و بازش کرد:

"اومدی عسلک مامان.."

خانم کیم با دیدن چهره درخشان پسرش که با لبخند باکسیش صورتش نقاشی شده بود لبخندش عمیق تر شد و با دیدن هیکل آشنایی پشت سر تهیونگ یه تای ابروش و بالا انداخت و لبخندش و حفظ کرد و گفت:

"خوش اومدید!"

تهیونگ لب گزید و با دیدن دستای باز و منتظر مادرش لبخندی زد و تو آغوش مادرش فرو رفت.

خانم کیم بوسه ای رو موهای نرم پسرش گذاشت و ازش جدا شد و نگاهی به جونگ‌کوک انداخت که با لبخند بهشون نگاه میکرد، و گفت:

"بفرمایید داخل پسرم"

جونگ‌کوک تعظیم کوچیکی کرد و با فشرده شدن انگشت اشاره اش تو دست پسرش لبخندی زد و نگاهش و به هانول داد که با چشمای لرزون به خانم کیم زل زده بود.

"تهیونگ ایشون و به داخل دعوت کن و اون کاپ کیک کوچولوی ترسیده رو هم با خودت بیار!"

تهیونگ با لبخند سر تکون داد و خانم کیم کاملا داخل شد تا فضایی به تهیونگ و جونگ‌کوک بده و همینطور پسر بچه ای که کاپ کیک خطاب کرده بود.

تهیونگ کنار هانول زانو زد و موهای نرم پسرک رو نوازش کرد و گفت:

"هانولی اون مامانمه،اون خیلی مهربونه و از تو خوشش اومده و بهت گفته کاپ کیک! تازه یه بار عکستو بهش نشون دادم و اون کلی ازت خوشش اومده پس نترس باشه عزیزم؟ تازه آپا جونگ‌کوکی هم اینجاست.."

هانول با چشمای درشتش به تهیونگ خیره شده بود و لباش و جمع کرد و بعد از مکثی گفت:

"مامیِ خلسه مهلبونه؟"

جونگ‌کوک لبخندی زد و گفت:

"آره عزیزم،مامان تهیونگی مثل خودش مهربونه و منم اینجام نترس باشه؟!"

هانول سری تکون داد و تهیونگ و جونگ‌کوک به لبخند وارد خونه شدن.

تهیونگ جونگ‌کوک و به سمت نشیمن دعوت کرد و خودش هم رفت تو آشپزخونه،جایی که مادرش بود!

مادرش شربت هایی که آماده کرده بود رو تو سینی گذاشت و با بوسه ای که رو گونه اش نشست کمی شوکه شد و با دیدن تهیونگ لبخندی زد و گفت:

"ببین کی بعد از مدتها اومده خونه،بهت خوش میگذره ها شیطون مامانتو یادت رفته هوم!؟"

تهیونگ با چشمای درشت شده اش گفت:

"اومااا من فقط دیشب خونه نبودم همین!"

خانم کیم پشت چشمی نازک کرد و گفت:

𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎Where stories live. Discover now