Part 1/kookv/

1.2K 155 83
                                    

______________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

______________________________________________

بوی چندش‌اور انبار
با هر قدمش کم و کمتر میشد

با دور شدن از راه‌روی منزجر کننده‌ی این مکان بیشتر به منبع تمام گندکاریشون نزدیک می‌شد
فساد و کثیفی یه ویروس بود که بینشون پخش می‌شد و اطرافیانشون رو نابود می کرد

صدای ناله‌های دردناک
التماس هایی که حالت چهرش رو بیشتر تو هم می برد
اخمش مثل ماسک خشک شده‌ای روی صورتش شکل گرفته بود

افرادی که اینجا بودن
به دو بخش تقسیم میشدن
برده‌ی پول و نیازمند به اون!

" آقای کیم... از این طرف"

دست هاش بیشتر داخل جیب شلوارش فرو رفتن
منقبض شدن ماهیچه‌های بدنش نشون از عصبانیتش می دادند

چشمش حتی به گوشه‌ترین مکان هم متمرکز می‌شد
چیزی جز بدن لخت و لرزون فردی رو نمی دید
زن و مرد
هیچ تبعیض حقارت‌باری بینشون نبود!

کار درست در موقعیتی تاسف بار!
اون آدم های کثیف با وجود ذهن های پوسیدشون تو این مورد قابل فهم بودن!
برای اونا زن و مرد هر دو حکم اسباب بازی رو داشتند
منبع‌ای برای ارضای روحی و جسمیشون

" خوش امدی!
وی منتظرم گذاشتی عزیزم,
انتظار ادم وقت شناس تری رو ازت داشتم!
پدرت اگه اینجا بود ناراحت میشد اون همیشه از اینکه چه پسر برازنده‌ای رو پرورش داده به خودش میبالید"

کلمات زن در مقابل گوش های قفل شدش بی ارزش بودن
مثل مزخرفات یک ادم مریض!

" وقت شناس؟
برای آدمی که تو هر موقعیتی به فکرِ داشتن سکسِ....."

پاهاش برای تمرکز روی هم نشستند
لبخند تمسخرآمیزی خطاب به زن مقابلش زد

نگاهش به مرد هایی که دو طرف پای زن نشسته بودن افتاد
زنجیر های تقریبا نازکی دور گردنشون بود و در حال کشیدن دست هاشون روی پاهای بی پوشش بودند

اون زن
بی وقفه باهاشون می خوابید
و هنوز سالم بود؟!

" حرف از وقت شناس بودن نزن!
این حرف به اندازه‌ای احمقانه هست که باعث بشه خودت رو حقیر نشون بدی!
علاقه‌ای به شنیدن مزخرفاتت ندارم بیا زود تمومش کنیم"

YūgenWhere stories live. Discover now