Part 12/kookv/

330 81 15
                                    

______________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

______________________________________________

بوسه‌ای روی موهای مشکی رنگ شده‌ی پسر گذاشت
دیگه مثل یک یا تقریبا دو سال پیش کوتاه و فندقی رنگ نبودند و حالت نرم و بلند جذابی به خودشون گرفته بودند

" صبح... بخیر"

دستش رو روی رون لخت تهیونگ گذاشت و با چنگ زدنش اخمی تو خواب بین ابرو هاش شکل گرفت
یکی از چشم هاش رو به ناچار باز کرد و نگاهی به مرد انداخت

" تهیونگ..
نرو لطفا!
بیا امروز بریم دریا!"

لبخند کوچیکی زد و دستش رو روی دست کوک گذاشت
حلقه‌ی داخل انگشتش پوست سفید پسر رو قلقلک دادند و باعث شد ریز بخنده و بدنش رو به ارومی تکون بده

" امروز تموم میشه باشه؟
دیگه فقط خودمونیم!
و اون کوچولویی که قراره به زودی به فرزندی بگیریم!
باشه؟
البته من همین الانم یه بچه دارم!"

کوک اسپنکی به رون تهیونگ زد و بینیش رو بخاطر شنیدن اون حرف جمع کرد
البته که دلیل اون حرف مرد رو می فهمید چون دقیقا یک سال پیش بهش با لبای آویزون و حالت مست اعتراف کرده بود!
و شنیدن خنده‌ی تهیونگ تو اون لحظه چیزی بود که حتی الکل هم نمی تونست بزاره فراموشش کنه!

" زودتر بیا
منم می رم...
چند تا وسیله برای بوکس بخرم!
خونه تنهایی حوصلم سر میره"

کش و قوسی به بدنش داد و به کاندوم های استفاده شده‌ی روی زمین خیره شد
اون پسر با وجود چهره‌ی بامزش می تونست به یه موجود داخل هیت تبدیل بشه که رون هاش پر از جای گاز های قویش بودن!

" خونه رو تمیز کن
امروز روز استراحت خدمتکار هاست و باید خودمون دست به کار بشیم
تمیز کردن خونه با تو و تمیز کردن تو با...."

همونطور که کمربندش رو می‌بست زبونش رو مقابل چشم های کوک در اورد و چشمکی بهش زد
مردمک های مشکیه کوک لحظه‌ای از شیطنت پر شدند و ملافه‌ی سفید تخت رو تو بین انگشت هاش فشار داد

" من!
مراقب خودت باش چیزی نیاز داشتی یا هر مشکلی پیش امد...
بدون مکث بهم زنگ می زنی کوک! "

YūgenWhere stories live. Discover now