Part 7/kookv/

443 107 46
                                    

______________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

______________________________________________

شلوارش رو با وایستادن داخل وان از پاهاش خارج کرد
صدای محکم برخوردش با سرامیک سفید رنگ حموم حتی ذره‌ای باعث قطع شدن ارتباط چشمیشون نشد

پیراهن سفیدش بخاطر نازک بودنش
بدنش رو با خیس شدن معلوم کرده بود
پس چرا باید همچنان اون رو روی تنش نگه‌می داشت؟

" جواب بده کوک....
چیکار قراره بکنی؟!"

مقابل کوک به سمت دیگه‌ی وان تکیه داد
پاهاش رو از هم باز کرد و دو طرف شونه های پسر کوچیکتر گذاشت

قفسه‌ی سینه‌ی تتو شده‌ی کوک
هر از گاهی به صورت سنگین بالا و پایین میشد و لب هاش به حالت نیمه باز بی حرکت مونده بودن

" اون پسر تخس و شیطون کجا رفته؟
معشوقه‌ی من همیشه انقدر ساکت بود؟"

زبونش رو با شنیدن این حرف تهیونگ به دیواره‌ی لپش فشار داد
سرش رو به سمت پای مرد کج کرد و گازی از مچش گرفت

نیشخند راضی ای زد
پای راستش رو سمت سینه‌ی کوک برد
فشاری بهش وارد کرد و همونطور که انگشتش رو پایین می‌کشید
به حالت چهره‌ی پسر خیره شده بود

لب هاش از هم باز شده بودن
قطرات اب از لب بالاش به روی پایینی می‌چکیدن و ناله‌ی بی صدایی بخاطر حرکت پای تهیونگ روی عضلات شکمش از گلوش خارج میشد

" می خوای قسمت های پایین تری رو....."

با رسیدن به خط کمر پسر
متوقف شد

سرش رو کج کرد و با تکیه دادن آرنج دست چپش
دستش رو تکیه‌گاهی برای صورت حالت گرفتش قرار داد

" ک.. کیم وی... فقط این لعنتی رو بزار داخلت..."

کلمات به زحمت از بین لبای کوک خارج می‌شدند
چشم های درشتش به کشیده ترین حالت خودش در امده بودند و هر از گاهی بسته می‌شدند

تفاوت رنگ پوستشون
برای چشم هاش به شدت جذاب به نظر می‌رسید!
حس اینکه پسر مقابلش چه پوست سفید رنگی داره در کنار برنزه بودن بدن خودش خیره کننده بود!

دست های نا توان کوک فقط پشتش بسته شده بودند
هیچ حرکتی بدون اجازه‌ی تهیونگ نمی‌تونست انجام بده!

YūgenWhere stories live. Discover now