♪COOL♪

499 121 0
                                    

// اوپا!
از دیدن بوسه چانیول و بکهیون داشت حالش بهم میخورد.
با فریاد رز، بکهیون دلش خواست بیشتر حرصشو دربیاره. پس شروع کرد به ناله کردن وسط بوسه...
البته باید اعتراف میکرد چانیول عالی میبوسیدش و ناله هاش خیلی ارادی نبود.
مرد بزرگتر برای اینکه بتونه عمیقتر ببوستش، سرشو کج کرد و با زبون تمام دهنشو لیسید.
سرشو خم نکرده بود تا به بک برسه ولی دستش دور کمر ظریفش بود و پسر توی بغلش هم روی انگشتای پاش بلند شده بود.
اون لحظه، تفاوت هیکل و جثه هاشون از هروقت دیگه بیشتر به چشم میومد. قد بلند و جثه بزرگ چان، بهش حس عجیبی میداد. حسی مثل...
امنیت؟!
رز با دستای مشت شده سمتشون اومد، محکم بک رو از پشت کشید و جیغ کر کننده ای زد.
// یااا!
آروم نوک با انگشتاش دور لباشو پاک کرد و به رز خیره شد.
_ چیه؟!
چان سعی کرد از شروع یه بحث دیگه جلوگیری کنه.
+ رز بهتره بری خونه... بکهیون واقعا دوست پسر منه!
// چی؟ اوپا داری باهام شوخی میکنی؟ عقلت سرجاشه؟ اون یه پسره لعنتیه!
پوزخند روی لب بک، پررنگ تر شد.
_ تو هم یه هرزه لعنتی ای.
// الان چی گفتی؟
_ هرزه!
_یاااا!
رز دوباره جیغ بلندی زد و سعی کرد به بک حمله کنه. چانیول سریع بهشون نزدیک شد تا جلوی رز رو بگیره اما با کاری که پسر کوچیکتر انجام داد، سرجاش خشک شد.
صدای سیلی محکمی که بکهیون به دختر روبه روش زد، سکوت سنگینی به وجود آورد.
_ آشغال!
رز همینطور که دستشو جای سیلی روی صورتش گذاشته بود، به طرفش برگشت.
// بهم سیلی زدی؟
_ آره... اینم حساب کن!
دوباره دستشو بلند کرد و به طرف دیگه صورتش طوری سیلی زد که رز چند قدم به سمت چپ متمایل شد.
_ این برای کای هیونگ...
یه ضربه دیگه!
_ این برای یومین هیونگ...
سیلی بعدی باعث شد دختر روبه روش روی زمین بیوفته.
_ اینم برای خودت عوضی!
همه سرجاشون خشک شده بودن و با شوک بهشون نگاه میکردن.
// یاااا!
با جیغ رز همه از جا پریدن.
حس میکرد پوست هر دو طرف صورتش داره کنده میشه و چانیول هیچ کاری در برابر اون پسر نمیکرد.
بکهیون با پوزخند شرورانه ای بهش خیره شده بود.
_ حالا چرا کون هرزه اتو از این عمارت جمع نمیکنی و نمیبری بیرون؟
رز به سختی از روی زمین بلند شد.
_ این قضیه اینجا تموم نمیشه!
کفشای پاشنه بلندشو روی زمین کوبید و به طرف خروجی رفت.
_ منتظرم.
چن با شوکی که هنوز ازش خارج نشده بود به طرف بک قدم تند کرد.
- واو، خیلی خفن بود!
تائو هم نزدیک تر اومد.
# آره... وقتی بهش سیلی میزدی، خیلی خفن بودی!
بک با خجالت بهشون لبخند زد.
چطور میشد کسی که تا دو دقیقه پیش انقدر آتیشی و عصبانی بود، یهویی کیوت و خجالتی بشه؟
بکهیون واقعا خاص بود...
شیومین آروم پشتش زد.
-- کارت عالی بود، هیونی.
_ من آدم های خودخواه رو نمیتونم تحمل کنم، سو هیونگ بهم گفت چه بلاهایی سرتون آورده. فقط تلافی کردم.
تائو انگشت شستشو نشون داد.
# یاااا هیونی! خیلی خفنی.
کیونگسو از پله ها پایین اومد، به طرف بکهیون رفت و دستشو دور شونش حلقه کرد.
= معلومه... اون رئیس بعدی ماست!
بعد از گفتن جمله ش، به چانیول نگاه کرد. میدونست حتی اون مرد هم به تمام حرفای بک گوش میده، بخاطر همین گفته بود رئیس جدیدشونه.
بک لبخندی به هیونگ جدیدش زد و از کنار خودشو بهش چسبوند.
_ بریم صبحونه بخوریم، سو هیونگ.
= بریم.
با افتادن نگاهش به چانیول، سریع نگاهشو گرفت و ازش کنارش رد شد.
آروم لباشو لمس کرد،‌ اون غول گنده رو خودش بوسیده بود؟
-- باورم نمیشه اون کار رو با رز کرد!
با صدای کای، همه به سمتش برگشتن.
+ آره، منم همینطور! خیلی غیرقابل پیشبینیه. درسته بعضی اوقات خیلی کیوت و بامزه س... و بعضی اوقاتم به طرز کشنده ای هات و سکسی میشه... اما شجاعتش تحسین برانگیزه.
تایید کای، لبخند جذابی رو روی لب مرد بزرگتر نشوند.
+ عاشقشم! مخصوصا این رفتارش که خیلی سکسیه... مال خودمه.
-- نگران نباش. بکهیون مال خودته و هیچکس هم جرئت نداره ازت بگیرتش.
+ آره، فقط مال منه.

Trap "persian ver" [Complete]Where stories live. Discover now