8. a pure love

261 86 23
                                    

یک نکته: گرگینه بودن درواقع یک طلسمه که سوییچ فعال شدنش کشتن یک نفره که میتونه انسان، خوناشام و

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یک نکته: گرگینه بودن درواقع یک طلسمه که سوییچ فعال شدنش کشتن یک نفره که میتونه انسان، خوناشام و... باشه. و تا زمانی که این اتفاق نیوفته گرگ درون اون فرد بیدار نمیشه..
*
*

بنگچان چند بار دستشو کشید تا اینکه مینهو بالاخره متوقف شد.. درحالیکه پشتش به چان بود چنگ محکمی به موهاش زد،
_ ببین چان فراموش کن که چی شنیدی.. اونا مست بودن و چرت و پرت میگفتن..

_ازکجا میدونی چی شنیدم؟ تو فاصله‌ت با ما زیاد بود و فضا هم شلوغ بود!

مچش گرفته شد! دستپاچه شد اما خودشو نباخت.. برگشت و با قیافه ی عصبی و سوالی دوست پسرش مواجه شد..

_من... خب من فقط دورا دور میشناسمشون و میدونم عادت دارن پشت بقیه شر بگن..

_به فرض که باور کردم! ولی حق نداشتی منو بکشونی بیرون! من.. من واقعا اولین باره که اینجوری میشم! اولین باره که دلم میخواد در حد مرگ یکیو بزنم و نمیدونی الان دارم دیوونه میشم که اونا چنین حرفایی راجبت زدن! اصلا اونی که میگفتن کیه؟ منظورشون چی بود؟

مینهو فاصله‌ی بینشون رو پر کرد و با دستاش صورت چان رو قاب گرفت و توی چشماش خیره شد،
_ چانا.. تو که نمیخوای اولین دیتمون به دعوا ختم شه میخوای؟ تازه اونا چند نفر بودن و تو یه نفر! میخواستی بذارم توی پاستوریزه بری باهاشون کتک کاری کنی و همین اول کاری ناقص بشی؟ نخیر من تازه به دستت آوردم، حالا حالاها باهات کار دارم!

سعی کرد شوخی کنه و کمی از تنش بینشون رو کم کنه و خب مؤثر هم بود.. شاید اگه خودش تنها بود اینقد ساده ازاون عوضیا نمیگذشت اما حالا چان همراهش بود و نمیتونست هیچ ریسکی کنه..

چان بالاخره از اون لاک دفاعیش بیرون اومد و نگاهش کمی نرم شد و خیلی ناخوداگاه به لبای مینهو که توی فاصله ی کمی ازش قرار داشت افتاد.. لبای پسر روبروش به خاطر نفس نفس زدن کمی باز بود و چان میتونست برای فرم لب بالاییش که کمی جلوتر بود و دندونای خرگوشی که از زیرش پیدا بود بمیره! به چشم چان اونا براق و هوس انگیز بودن و نفهمید چی شد که خم شد و لباشونو بهم وصل کرد! خودشم تعجب کرد اما اون لبا چنان نرم و شیرین بودن که نتونست عقب بکشه.. چشمای گرد شده ی مینهو کم کم بسته شد و مشتاقانه به لبای بی تجربه‌ی چان بوسه زد.. همونجا توی پیاده رو توی هم غرق شده بودن و به نگاهایی که هرازچندگاهی بهشون میوفتاد بی توجه بودن.. چان سعی کرد از مینهو تقلید کنه و مکی به لباش زد و بعداز چند بار تکرارش تقریبا یاد گرفت و با اشتیاق بیشتری مشغول مزه کردن اون لبای بهشتی شد گرچه کنترل بوسه واضحا دست پسر کوتاه تر بود اما برای هیچکدومشون مهم نبود.. پسر خوناشام چنان غرق لذت شده بود که ناخوداگاه نیشاش کمی بیرون زد و چان ناگهان با گفتن یه آخ ازش جداشد! همون چیزی که ازش ترسیده بود اتفاق افتاد! لب پایین چان زخمی شد بود و خون کمی ازش بیرون میزد..

BlackBirds (skz ver.)Where stories live. Discover now