part4

1.7K 327 4
                                    

همه دانش اموزا توی زمین بودن تا کمی ورزش کنن و تمرین انجام بدن.به طور غیرمنتظره تهیونگ و جونگ کوکم اونجا حضور داشتن.شاید به همون دلیلی که جیمین اونجا بود اونام اونجا حضور داشتن.جیمین چشمی تو حدقه چرخوند دستاشو رو هم گذاشت.

اون متوجه بود که اون دوتا بهش خیره شدن از وقتی که جیمین به معلم خیره شد بود و کنار معلم داشت راه میرفت.

معلم وقتی که خواست جیمین به ملاقات مدیر بره اون خواسته بود بهش توی کنترل کردن بچه ها کمک کنه.

جیمین بهشون گفت صف بشن و منتظر بمونن اونا کاری که بهشون گفته بود رو انجام دادن.جیمین دستاشو روی هم گذاشت و لحظه ای به اسمون نگاه کرد.

دانش اموزا خیلی گرمشون بود چون امروز هوا افتابی بود جیمین بهشون گفت جایی برن که افتاب بهشون نتابه

درحالیکه منتظر معلم بودن ابی نوشیدن و مشغول صحبت با همدیگه شدن جیمین و کنارشون ایستاد

کمی بعد بلاخره معلم اومد"خیلی متاسفم مشکلی پیش اومده بود میتونیم کارمونو ادامه بدیم؟"

"بله"دانش اموزا همصدا باهم گفتن

"پس بیاین شروع کنیم"

وقت ناهار بود و جیمین زیر شاخه درخت نشسته بود

"سلام"شخصی اومد و کنار جیمین نشست که جواب شخص رو نداد و باعث شد شخص اخمی کنه

"میدونم نمیخوای باهام حرفی بزنی ولی من میخوام باهات حرف بزنم اسم من یجیه خوشبختم که اینجا میبینمت"

جیمین فقط سری تکون داد و به اسمون نگاه کرد که تعدادی برگ پایین افتادن همه چیز اروم به نظر میرسید ولی وقتی اون دختر اومد باعث شد جیمین اذیت بشه

"چرا اینجایی"

"من فقط میخوام دوستت باشم"

"ولی من نمیخوام"جیمین زمزمه کرد ولی دختر کنارش نشنید

"ببخشید؟چی گفتی؟"

"من نمیخوام دوستت باشم"جیمین زمزمه کرد ولی دختر خیلی خوب شنید

"اوه"یجی ناراحت شد ولی قرار نبود عقب بکشه

چندساعت بعد یجی هنوز اطراف جیمین بود و دنبالش میکرد ولی اون نادیدش گرفت و گذاشت دنبالش کنه

"اه!جیمین"جونگکوک گفت و دستشو به معنی سلام تکون داد اما جیمین چشمی چرخوند و مچ دست یجی رو گرفت و تند تر راه رفت

"عه"

یجی سرخ شد این اولین بار بود که جیمین دستشو لمس میکرد پسر مچش رو رها کرد"من متاسفم"جیمین درحالی که بهش نگاه نمیکرد گفت

"اه! مشکلی نیست متوجهم"

"من باید برم.....بعدا میبینمت....فک کنم"
جیمین گفت و رفت

ضربان قلب دختر به خاطره شنیدن کلمه 'بعدا میبینمت'بالا رفت
یجی با هیجان دوست شدن با اون به طرف خوابگاهش حرکت کرد

AloneWhere stories live. Discover now