part13

662 106 3
                                    

دختری که مزاحم تهیونگ میشد اسمش هیجون بود دختر عاشق تهیونگ بود ولی پسر دوستش نداشت چون تهیونگ حوصله‌ش رو نداشت ولی دختر به این مسئله اهمیتی نمیداد
هیجون هرکار که میتونست میکرد تا تهیونگ رو بدست بیاره هرروز که میدیدش جلوش رو مثله ادمای دیوونه میگرفت.

تهیونگ توسط اون شخص اذیت میشد و اون دختر دست از مزاحم شدن برنمیداشت تهیونگ بهش میگفت تنهاش بزاره ولی اون گوش نمیداد

"تهیونگ اوپا"هیجون به سمت تهیونگ دوید و بغلش کرد ولی تهیونگ بغلش نکرد و اهی کشید

"چی میخوای؟"

"آه بیبی چرا ازم عصبانی هستی؟"هیجون پوفی کرد درحالی که اصن حتی کیوتم نبود

تهیونگ عصبی بود ولی تصمیم گرفت اروم باشه"بار ها بهت گفتم گوش داری یا نه؟"

"بیبی من گوش دارم ببینشون"دختر گوش هایه گربه ای رو روی سرش گذاشت و باعث شد پسر از چیزی که گفت پشیمون بشه

"اَه"تهیونگ دوید و دختر هم دنبالش کرد‌.

پسر مستقیم به داخل اتاقی رفت و چند نفس عمیق کشید تهیونگ وقتی دید همه چیز مرتبه بیرون اومد که جیمین رو درحال مک زدن اب نبات دید.

"نمیدونم چی باید بگم ولی من همه چیزو دیدم"جیمین نخودی خندید و فکر میکرد این مسئله خنده داره ولی تهیونگ جدی بود.

"کمکم کن از شرش خلاص بشم"تهیونگ شونه های جیمین رو گرفت کمی نزدیک خودش کرد و  تکونش داد.

"من قرار نیس کمکت کنم"جیمین گفت و دست تهیونگ رو از روی شونه هاش انداخت

"این به من ربطی نداره"جیمین گفت و رفت

ولی تهیونگ مچ جیمین رو گرفت و باعث شد جیمین هول کنه و تو آغوش تهیونگ افتاد

"دوباره فکر کن.......که به من گفتی"تهیونگ با صدای بمی گفت پاهای جیمین سنگین شد و دیگه نمیتونست تکون بخوره

"باشه"جیمین زمزمه کرد و تهیونگ شنید و پوزخند زد"گود بوی"

گوشی جونگکوک شروع به زنگ خوردن کرد گوشیش رو از جیبش دراورد و نگاهی به اسم روی اسکیرین کرد وقتی اسم 'عجوره پیر' رو دید چشمی چرخوند

جونگکوک تماس رو وصل کرد"سلام"
"تو سعی کردی بهم خیانت کنی"اقای یوشی پشت گوشی داد کشید که باعث شد جونگکوک گوشی رو از گوشش فاصله بده

"ببخشید ولی منظورت چیه که میخواستم خیانت کنم؟"جونگکوک میدونست مرد داره درمورد چی  حرف میزنه اما بازم سوال پرسید

"توی عوضی_"جونگکوک تلفونو قطع کرد و غر غری کرد"این عجوزه پیر همیشه منو عصبی میکنه"مود جونگکوک بد بود پس به سمت خوابگاه حرکت کرد تا تهیونگ رو پیدا کنه

"تهههیونگگگگگ"جونگکوک با خشم فریاد کشید به طرف تهیونگ دوید"تهیونگ پرسید"چرا داد میکشی؟"

"انگار من تنها کسی نیستم که ماموریت رو فراموش کرده توام فراموش کردی"تهیونگ مشکوک شد.

"اوه اون ماموریت؟"تهیونگ بلاخره یادش اومد و جونگکوک سری تکون داد

"عجوزه پیر همین الان به من زنگ زد و فکر کرده ما داریم خیانت میکنیم"جونگکوک چشمی چرخوند و دست به سینه شد.

"اَه اینجاس دوباره"جونگکوک گیج شد منظور تهیونگ رو نفهیمد.

"هییی تهیونگیی اوپا"دختر به طرفشون دوید و جونگکوک فهمید قراره چه اتفاقی بیوفته
"چرا تنهام گذاشتی"دختر دست تهیونگ و گرفت و خودشو تاب داد و با خواهش گفت مثل یه بچه

جونگکوک خندش گرفته بود تهیونگ دسته دختر رو گرفت و دست خودش رو ازاد کرد"من بهت گفتم...حوصله ندارم"

"اهم..واقعا نیازه مثه بچه ها جلوی من خواهش میکنی"

جونگکوک با صدای بمش پرسید و دختر سرش رو به طرف جونگکوک برگردوند

"به تو ربطی نداره"دختر با گستاخی گفت و جونگکوک اخم کرد

"با دوست پسرم اینجوری حرف نزن"دختر شوک شد تهیونگ گی بود.

جونگکوک به دختر ناراحت خندید"برام مهم نیست تو گی یا استریتی من بدستت میارم"دختر از سالن خارج شد و جونگکوک به سمت تهیونگ رفت و بغلش کرد.

تهیونگ هم متقابلا بغلش کرد اونا نمیدونستن جیمین اونجا مدته طولانی حضور داره بعد...جیمین شروع به خندیدن کرد و اون دو سرشون رو برگردوندن و روبه روشون رو نگاه کردن

"جیمین؟"جیمین بدون وقفه میخندید باورش نمیشد چی دیده"لعنتی خیلی باحال بود احساس میکنم اینجا شبیه استاکرم"جیمین نخودی خندید و باعث شد قلب اون دوتا تند بتپه.

تهیونگ کمر جیمین رو گرفت و بغلش کرد که جیمین جیغ کشید و سعی کرد هولش بده

"اَه بغلم نکن"جیمین هولش داد ولی تهیونگ خیلی زور داشت"اگه تکون بخوری همین الان میبوسمت"تهیونگ گفت ولی این کافی نبود برای ترسوندن جیمین

"هی اروم رفیق"کلمه 'رفیق'باعث شوک شدنشون شد.

جونگکوک بهش خیره شد و گفت"حالت خوبه؟مینی"

"کاملا خوبم"جیمین دست به سینه شد و هنوز توی بغل تهیونگ بود"الان بزار برم دیگه"

تهیونگ به جیمین لبخندی زد و اروم به صورتش نزدیک شد و به لبای صورتی پف کردش خیره شد

"عه داری چه غلطی میکنی؟"تهیونگ به چشمای جیمین خیره شد و لحظه بعد بوسیدش

جیمین هم بوسیدش و باعث پوزخند تهیونگ شد

داشتن اروم همدیگه رو میبوسیدن جونگکوک بهشون خیره شده بود جیمین کسی بود که اول بوسه رو شکست و هولش داد و با استرس فرار کرد

"لعنتی لباش خوشمزه بود"جونگکوک به تهیونگ پوزخند زد"کارتو انجام دادی حالا بریم سراغ عجوزه پیر"
تهیونگ سری تکون داد
اونا برای ماموریت اقای یوشی رفتن تا درموردش حرف بزنن

AloneWhere stories live. Discover now