part14

556 91 1
                                    

به عمارت اقای یوشی رسیدن درحالی که برای ملاقات باهاش اماده نبودن تهیونگ اهی کشید و گفت

"بیا رسیدیم"

"از اینجا بودن متنفرم"جونگکوک گفت و دست به سینه شد "امیدوارم این وضعیت اینجوری نمونه"

"اقای یوشی تو اون اتاقن"شخصی به سمتشون اومد و اتاقی رو که روبه رو بود رو نشون داد

"اَه مثله همیشه دیر کردین شما دوتا تصمیم بدی گرفتین من زودتر بهتون نگفته بودم؟چرا شما دوتا ندزدیدینش و بیارینش اینجا یعنی اینقدر این ماموریت سخته؟"اقای یوشی با خشم فریاد کشید.

"ما خیلی خوشحالی شدیم که بلاخره دست از سرمون برداشتی خیلی ممنون قدر دانی میکنیم"تهیونگ لبخند زد و کمی بعد دوتایی از عمارت اقای یوشی بیرون رفتن

"نمیتونم واسه دیدن جیمینم صبر کنم"تهیونگ به حرف جونگکوک خندید و به سمت خوابگاهشون حرکت کردن .

جیمین داشت با هدفونی که روی گوشش بود قدم میزد پس نمیتونست صدایی مثل زمزمه یا صدا زده شدنش رو بشنوه.

دو نفری که کنار لاکر ها بودن به جیمین خیره شده بودن  به نظرشون جیمین خیلی خوشتیپ بود و اونا پشیمون بودن چون اونا کسایی بودن که اون رو مورد آزار و اذیت قرار میدادند اما اینبار قرار نبود مثل همیشه اینکارو بکنن.

وقتی جیمین به سمت راست چرخید شخصی گرفتش به اتاق سرایداری بردش.

جیمین فریاد کشید چون هیچی نمیدید اتاق سرایداری واقعا تاریک بود.

"اَه تو کی هستی؟"جیمین اروم نفس کشید و داد بیرون

لامپ ها روشن شد و جیمین فقط جونگکوک رو دید که بهش لبخند میزنه.

"سلام جیمین هیونگ"جونگکوک دستی به معنی سلام تکون داد و جیمین فقط با قیافه ای مات و مبهوت به جونگکوک خیره شد.

"چرا منو اوردی تو این اتاق"

"دلیلی نداره درواقع......یه دلیل کوچیک داره اینکه میخواستم ببینمت و امیدوارم با ما به گردش بیای"

"ما"

"اره با تهیونگ"

جیمین وقتی اسم تیهونگ رو شنید گفت و چشمی چرخوند

"اومم نه"

"لطفاااااا"جونگکوک خواهش کرد و با ناراحتی به جیمین التماس کرد تا باهاشون به گردش بره.

"نه"جیمین هنوز  دعوتش رو رد میکرد ولی جونگکوک دست بردار نبود

"آههههه لطفا"جونگکوک جیغ کشید و جیمین دستش رو روی دهنش گذاشت تا خفش کنه

"دهنتو ببند نباید جیغ بکشی"

جیمین زمزمه کرد جونگکوک با علاقه بهش خیره شد

"باشه باهات میام"

"ییییهههه"جونگکوک لبخند زد چون جیمین قرمز شده بود از اتاق سرایداری خارج شدن
"فراموش نکن که فردا صبح بیای دیدنمون باشه؟"

جونگکوک چونه جیمین رو گرفت و جیمین گفت

"باشه باشه میدونم"

جیمین دست جونگکوک رو از چونش جدا کرد

"اوکی میبینمت مینی"جونگگوک رفت و جیمین پشت سرش رو نگاه کرد

AloneWhere stories live. Discover now