Part:40🍪🧸

141 37 16
                                    


نفس عمیقی کشید و با بستن چشم هاش، سعی کرد به این فکر نکنه که انگشت های بلند چانیول چقدر خردمندانه درحال نوازش کردن رون های توپر و درشتشن و محض رضای کسی که ریده به زندگیشون،این چه وضعیت لعنت شده ای بود؟

بکهیون حقیقتا به سختی جلوی دهن کوفتیش رو گرفته بود که بیشتر از این ابروی خودش رو با ناله کردن از بین نبره و مشکل لعنتی بک این نبود که اون عوضی دراز منحرف داشت رون هاش رو نوازش میکرد؛
اون منحرف لعنت شده دقیقا داشت نزدیک ترین جای ممکن به پایین تنه اش رو نوازش میکرد و بکهیون حتی نمیدونست حس لعنت شده ای که اون پایین مایین ها درحال رقصیدن و قر دادنه و بک هم قادر به کنترل کردنش نیست دقیقا چه کوفتیه.

+:بس کن چانیول لعنت شده..

بکهیون با صدایی که خشدار تر از قبل بنظر می‌رسید زمزمه ی آرومی کرد و سعی کرد که دست های کنجکاو و به شدت قوی چانیول رو پس بزنه،هرچند چانیول بیشتر به سمتش خم شد و حتی دست هاش هم ذره ای تکون نخوردن.
فشار داده شدن قسمت پایینی رونش توسط دست های قوی چانیول باعث شد سریعا دست هاش رو جلوی دهن پر سر و صدا شده اش بگیره و چشم هاش رو به سختی روی همدیگه فشار بده.

اوکی اگه یه درصد دریک به سمتشون برمیگشت و همچین صحنه ای رو میدید دقیقا قرار بود چه واکنشی نشون بده؟
بکهیون میدونست که دریک هرچقدر هم سعی کنه باهاش دوستانه رفتار کنه،ازش متنفر هم هست و متاسفانه نمیتونست حدس بزنه که با دیدن این صحنه قراره چقدر بکهیون رو اذیت کنه.
نکنه شروع به انداختن تیکه های جدید به پسر بدبخت میکرد؟

+:لطفا چانیول...

با ته مونده ی انرژی ای که بخاطر لمس پایین تنه اش توسط چانیول توی وجودش مونده بود،لب زد و دست هاش رو روی دست های کنجکاو پسر بزرگتر قرار داد و با چشم هایی که هاله هایی از نیاز و اشک و البته ترس توشون واضح بود،به پسر شیطون کنارش خیره شد که نیشخندش قادر به تخریب کردن کل شهر بود.

و البته چانیول هم دست از نشون دادن چشم هاش که رسماً از داخلشون شیطنت و به قول بکهیون اکلیل می‌بارید برنداشت و فقط با دست هاش،ضربه ی کوتاهی به پایین تنه ی بک زد که باعث شد آخ نه چندان آرومی از بین لب های سرخ شده ی بک خارج بشه و توجه راننده ی سرویس جدیدش و دریک رو بهشون جلب کنه.

و البته، بنظر چانیول هم متوجه ی استرسی که توی چشم های بک غوطه ور بود شد،چون دست از اذیت کردنش برداشت و فقط به آرومی مشغول ماساژ دادن جلوی رون هاش که لحظه ای پیش لرزششون رو دیده بود شد.
پسر کوچولوش داشت زیادی سرخ میشد و اینکه چانیول بال بال زدنش رو میدید،هرچند که صحنه ی فوق سکسی و جذابی بود،اما به هرحال مکان مناسبی برای انگشت کردن بچه اش که به مقدار زیادی خجالتی بود،نبود و بخاطر همین فقط لبخند عمیقی بخاطر واکنش های بک زد.

Your EYES🌧️🌑Where stories live. Discover now