سخن آخر

3.4K 487 252
                                    

سلام
یادتونه گفتم کلی حرف باهاتون دارم؟!😉
(البته چیز خاصی نیست یکم راجع به خودم و داستان دوست داشتم باهاتون بجرفم)


واقعیتش وقتی تو ۲۲ سالگی تازه با لری آشنا شدم و خودمو در حالی پیدا کردم که کاملا شیفته این دو تا پسر کیوت انگیلیسی(البته بیشتر لویی) شدم.
یکمی احساس پوچی بهم دست داد و به خودم نهیب زدم که دختررر هم سن و سالای تو الان دو تا بچه دارن... اونوقت تو شب و روز داری تو یوتیوب پروف لری نگاه میکنی خب ک چی بشه حالا اصن گیریم واقعی باشه و این دوتا با هم باشن این همه زوج گی این دو تا هم روش😂

ولی حقیقت اینه که ماجرا یکم پیچیده تر از این حرفا بود.

نمیگم افسرده ولی نسبت به الان آدم ناراحت تری بودم
نمیخوام غلو کنم و بگم لری زندگی منو دگرگون کرد
ولی واقعا منو آدم خوشحال تر و یجورایی بیخیال تری کرد.

در واقع انگار یه حفره ای توی زندگیم بود که من حتی نمیدونستم وجود داره و لری دقیقا اونو پر کرد‌
حالا هر چقدر هم ک بخواد احمقانه بنظر برسه‌.
لری شاید برای خیلیامون یه مسکن باشه.
زندگی با آدمها و دنیایی که دغدغه ها و مشکلاتش تاثیری رو زندگی تو نداره ولی تو فقط درگیرش میشی و باهاش میری تا هر جا که تورو بکشونه و میکنتت از دنیای زشت خودت‌. از آدمایی که دوسشون نداری از مشکلاتی که راه حلی براشون وجود نداره و از شرایطی که انتخاب تو نبوده تا چیزای بدتر... چیزای خیلی بدتر.

همه ی آدما به مسکن نیاز دارن، برا یکی سیگاره برا یکی عرقه برا یکی سکسه برا یکی گله برا یکی شیشه ست و الی آخر
و فک کنم لری از همشون بی خطر تر باشه 😅

وقتی داستانو شروع کردم خودمو آماده کردم که کم طرفدار ترین فف واتپدو داشته باشم. ولی به خودم قول دادم حتی اگه ده نفر مخاطب هم داشت داستانو تا تهش برم چون راستش برای خودم خیلی مهم بود. ارتباط شخصی ای که با این داستان داشتم غیرممکن بود اجازه بده نصفه کاره ولش کنم ولی قطعا حالا حالا ها تموم نمیشد اگه بخاطر شما نبود.
این اولین بار بود که یه داستان نیمه بلند رو به انتها میرسونم و خیلی خوشحالم شما اولین مخاطب های من بودین.

در واقع من داشتم رو یه داستان لری مافیایی خیلی خیلی خفن کار میکردم چند تا چپترش هم نوشته بودم و خیال داشتم آپ کنم که یهو این سوژه به ذهنم رسید. واقعا یهو بدون اینکه حتی بهش فکر کنم.

همونطور که گفتم واقعا شک داشتم مورد استقبال قرار بگیره. میدونستم میانگین سنی واتپد تینیج هستن و صادقانه فک میکردم شاید بنظرشون این حرفا چرت باشه و باهاش ارتباط برقرار نکنن.
ولی شما منو واقعا غافلگیر کردین! و من فهمیدم قضاوت بیجایی داشتم.

البته میدونم نسبت به خیلی داستانا، ووت و کامنت و ویو خیلی کمی داشت. ولی با این حال فیدبکی که دریافت کردم برام خیلی با ارزش و دوست داشتنی بود.

You're my masterpiece [L.s].[completed]Where stories live. Discover now