04

2.4K 408 152
                                    

تاحالا خوابی دیدین که به شدت بهمتون بریزه؟!یه خوابی که هیچ رقمه انتظارش رو ندارید. اگه تجربه‌ش رو نداشتید، بگذارید توضیح بدم؛این خواب ها...

تمرکزتون رو به طور کامل ازتون میدزدند،البته زمانی که شما شخصیتی مثل جانگ هوسوک که من باشم،داشته باشید!

اون شب بعد از خوندن ریاضی، گوش دادن به داد و بی دادهای مادرم که دلیلش هم سوختن غذاش بود و خوردن دارویی برای رفع اسهالم، به خواب رفتم.

صبح قبل از اینکه ساعتم برای مدرسه رفتن زنگ بخوره یه خواب عجیب و غریب دیدم‌ و برای اینکه یادم نره، اول کتاب ریاضیم یادداشتش کردم.

خواب دیدم دارم توی ساحل راه میرم‌ شن‌های داغ، کفِ پاهای برهنم رو اذیت میکردند؛ اما بهشون توجهی نداشتم.

صدایی آشنا شنیدم. مین یونگی بود که با خنده به سمتم میدویید. منم خندیدم و دستام رو از هم باز کردم و یونگی خودش رو تو آغوشم جا کرد.

حس خوبی داشتم، خیلی خوب...آغوشش گرم بود و آرومم‌ میکرد.

خوب یادمه! اسمم رو صدا زد. صداش همون بود، چهرش همون بود اما چیزِ دور از انتظار اعترافش بود‌. گفت دوستم داره و میخواد که دوست پسرش باشم. منم قبول کردم، متقابلا اعتراف کردم و همو بوسیدیم. موهای پشت گردنم رو به چنگ کشید و لبای نمدارش رو محکم رو لبام فشار داد و...

صدای زنگ گوشیم دنیای گرم و مرطوب خوابم رو از بین برد.

شاید با خودتون بگید"بله دیگه...اگه منم باشم با تهیونگ پورن ببینم گرفتار یه همچین خوابی میشم."اما اون شب هر چقدر تهیونگ اصرار کرد برای پورن دیدن یه خونه‌ش نرفتم و ریاضی رو بهونه کردم-هر چند میدونستم امکان نداره بتونم بپیچونمش و آخر واسه پورن دیدن خفتم میکنه.-

همش یه سوال تو ذهنم تکرار میشد: چرا اون لحظه‌ی عاشقانه رو باید با شخصی ببینم که تازه باهاش آشنا شدم و در واقع هیچ شناختی ازش ندارم؟!

ریاضی رو یه معنای واقعی خراب کردم.

گفتم که تمرکزی نداشتم و این موضوع اعصابم رو بهم میریخت. اما نمیدونم چرا با فکر کردن به اون خواب قلبم تند تند میزد و تحریک میشدم که مین یونگی رو دوباره ملاقات کنم.

فقط امیدوار بودم ملاقات دوممون توی یه جای بهتر اتفاق بیوفته و شرایط جسمی منم مساعد باشه.

مثلا یونگی‌ تو کلاس موسیقی مدرسمون در حال پیانو زدن باشه و من به آرومی وارد شم تشویقش کنم.

هه،چاییدی هوسوکا!

چند باری به اتاق موسیقی سر زدم اما خبری نبود. انگار راستی راستی باورم شده بود میتونم یونگی رو توی یه همچین جایی ملاقات کنم. درک نمیکنم. واقعاً چه انتظاری داشتم؟! اولین دیدارمون تو دستشویی بود، جایی که عطر ملایم هنرنمایی دانش آموزها موهای دماغت رو کِز میداد. باید سعی میکردم توقعم رو بیارم پایین بنا بر این...

چند باری هم به موتورخونه ی مدرسه سر زدم!

یه هفته گذشت و تقریبا ناامید شدم.

باید میرفتم و تو کلاس سال آخری ها دنبالش میگشتم اما اون خواب دیگه واسم کمرنگ شد و عطش دیدن یونگی هم کم کم فروکش کرد.

توی خیابون‌های سئول بی هدف قدم میزدم.

آدمی نیستم‌ که تنها بیام بیرون؛ معمولاً همراه گله‌ام خوش میگذرونم! اما اون روز داشتم از دست تهیونگ فرار میکردم.

میدونید؟شرایط پورن دیدن رو نداشتم. نمیدونم چرا اصرار داره پورن ببینیم؟شاید به خیال خودش میخواد یکم از حالت هوسوک معصوم‌ بودن در بیام و بشم شبیه خودش.

یادمه یه بار گفت معلم ازش پرسیده میخواد چیکاره شه و اون بدون تامل جواب داد"سکسی پورن استار!"دیگه باقیشم نگم چی شد؛ فکر کنم خودتون بتونید حدس بزنید.

حالا کجا باید برم؟حوصله‌ام سر رفت!

داشتم از کنار یه کافی‌شاپ رد میشدم که یه قیافه ی آشنا دیدم.

اولش نشناختم اما وقتی دقت کردم....

خودشهههه!!!مین یونگی!

به شیشه چسبیدم و بهش خیره شدم. به ساعت مچیش نگاهی کرد و عصبی با چهار انگشت روی میز ضرب گرفت.

تو همون حین دختری از رو به رو رد شد و با دیدن من ترسید، اما دستش رو جلوی دهنش گرفت تا سر و صدایی ایجاد نشه.

نیشم رو باز کردم و براش دست تکون دادم. اونم چشم غره ای رفت و ازم فاصله گرفت.

بی تربیت!چرا چشم غره رفت؟من که با صمیمیت باهاش برخورد کردم!

دختر جلوی مین یونگی نشست.

صبر کن...دوست دختر یونگی بوووودد؟

یونگی چهرش با دیدن اون دختر حتی ذره‌ای هم‌ عوض نشد و همچنان عصبی موند‌.

به ساعتش اشاره کرد و چیزهایی گفت.

منم نزدیک تر شدم تا بشنوم چی میگه...

هی هوسوک؛چطور با وجود این شیشه نزدیک تر شدی؟!

دستی به پس کله‌ام کشیدم و از شیشه فاصله گرفتم.

بهتره برم. دلیل این کارهام نمیفهمم.چی میشه تهش؟چی به من میماسه؟هیچی. فقط وقتم تلف میشه.

دستی به هودی‌ام کشیدم و از اونجا دور شدم.

________

موسیقی مکان امنی‌ست برای انسان بودن. -کتاب جنگجوی عشق از گلنن دویل ملتن

Blue y'all

I'M GUILTY || SOPEDonde viven las historias. Descúbrelo ahora