" تند ترررررر.... داري چيكار ميكني پس؟!"
با عصبانيت متقابلا داد زدم:" تند تر از اين نمي تونم لنتيي"
" شوخي ميكني؟ تو حتي به زور داري بيست تا ميري!"
از رو حرص محكم ترمز كردم كه صداي بوق ماشين عقبي دراومد. كمربندمو باز كردم و از ماشين خارج شدم.
جين تا سينه از پنجره ي ماشين اومد بيرون و با صداي بلند گفت:" كجا ول كردي رفتي؟ برگرد ببينم"
رسيدم به پياده رو و بوق هاي ممتد ماشين ها رو ناديده گرفتم. با لجبازي دست به سينه شدم و گفتم:" نميخوام. تو يه مريض بي اعصابي كه رانندگي حاليش نيست"
فكر ميكردم به خاطر ساكت كردن داد و بيداد هاي راننده هاي ديگه كوتاه مياد و خودش ميشينه پشت فرمون. اما وقتي ماشينو وسط خيابون ول كرد و اومد كنارم ايستاد از تعجب شاخ دراوردم. اين پسر واقعن يه مرگيش هست!
با ناباوري بهش گفتم:" چيكار ميكني ؟! راهو بند آوردي"
اونطوري كه به ميله ي تابلوي عبور عابر تكيه زد مي تونم شرط ببندم حرفمو به هيچ جاش حساب نكرد.
راننده ها از ماشينشون پياده شده بودن و بهمون فحش ميدادن. از اين وضعيت آشفته و صداهاي بلند استرس گرفتم و ملتمسانه به جين گفتم لطفا برو ماشينو راه بنداز تا زنگ نزدن پليس"
جين نگاشو از گوشيش گرفت و بهم داد:" اوني كه تا الان پشت رول بوده بايد اينكارو كنه. از همه مهمتر خودت اين گندُ زدي خودتم جمعش كن"
اخم كردم و داد زدم:" من گند نزدم. اولين باري بود كه تو عمرم رانندگي ميكردم معلومه كه چيزي حاليم نيست"
جين شونه هاشو بالا انداخت:" فلن كه ده كيلومترو اومدي حالام اگه دلت نميخواد اين گندو جمعش كني اصراري نيست. كسي مجبورت نكرده."
لعنت به شيطون! اين چي زده؟ ناخودآگاه فكرمو به زبون آوردم:" نئشه شدي؟"
با جديت ابروهاشو تو هم برد:" يااا من هيچ وقت مواد نمي كشم. دقيقا چه چيز لعنتي اي باعث شد فكر كني نئشه ام؟!"
اكي، طبق معمول ازش انتظار نداشتم اين واكنشو نشون بده!
" خب حالا نميخواد قاطي كني. "
بازوشو گرفتم و گفتم:" بيا بريم تا اينا به پليس زنگ نزدن"
اما از جاش تكون نخورد! و در عوض دستمو محكم گرفت.
" چيكار ميكني؟"
جين پوزخند معروفشو زد و دستشو دور شونم گذاشت. براي اينكه صداش بين اون همه بوق و داد و بيداد به گوشم برسه صورتشو نزديك صورتم كرد و گفت:" تو هيچ نفرتي از مردم نداري؟"
YOU ARE READING
Slowly kills you
Fanfictionيونگي يه پسر ١٧ سالست كه بعد از ماجراهايي كه سال قبل براش افتاده همراه مادرش تصميم ميگيرن تابستون رو تو شهر ديگه اي كنار خواهرش بگذرونن اما آشنايي با پسري كه تو پمپ بنزينه تمام معادلات يونگي روبه هم ميريزه.... #Bts #yoonjin #sin #taejin #namjoon #s...