part 6

523 105 2
                                    

" تند ترررررر.... داري چيكار ميكني پس؟!"

با عصبانيت متقابلا داد زدم:" تند تر از اين نمي تونم لنتيي"

" شوخي ميكني؟ تو حتي به زور داري بيست تا ميري!"

از رو حرص محكم ترمز كردم كه صداي بوق ماشين عقبي دراومد. كمربندمو باز كردم و از ماشين خارج شدم.

جين تا سينه از پنجره ي ماشين اومد بيرون و با صداي بلند گفت:" كجا ول كردي رفتي؟ برگرد ببينم"

رسيدم به پياده رو و بوق هاي ممتد ماشين ها رو ناديده گرفتم. با لجبازي دست به سينه شدم و گفتم:" نميخوام. تو يه مريض بي اعصابي كه رانندگي حاليش نيست"

فكر ميكردم به خاطر ساكت كردن داد و بيداد هاي راننده هاي ديگه كوتاه مياد و خودش ميشينه پشت فرمون. اما وقتي ماشينو وسط خيابون ول كرد و اومد كنارم ايستاد از تعجب شاخ دراوردم. اين پسر واقعن يه مرگيش هست!

با ناباوري بهش گفتم:" چيكار ميكني ؟! راهو بند آوردي"

اونطوري كه به ميله ي تابلوي عبور عابر تكيه زد مي تونم شرط ببندم حرفمو به هيچ جاش حساب نكرد.

راننده ها از ماشينشون پياده شده بودن و بهمون فحش ميدادن. از اين وضعيت آشفته و صداهاي بلند استرس گرفتم و ملتمسانه به جين گفتم لطفا برو ماشينو راه بنداز تا زنگ نزدن پليس"

جين نگاشو از گوشيش گرفت و بهم داد:" اوني كه تا الان پشت رول بوده بايد اينكارو كنه. از همه مهمتر خودت اين گندُ زدي خودتم جمعش كن"

اخم كردم و داد زدم:" من گند نزدم. اولين باري بود كه تو عمرم رانندگي ميكردم معلومه كه چيزي حاليم نيست"

جين شونه هاشو بالا انداخت:" فلن كه ده كيلومترو اومدي حالام اگه دلت نميخواد اين گندو جمعش كني اصراري نيست. كسي مجبورت نكرده."

لعنت به شيطون! اين چي زده؟  ناخودآگاه فكرمو به زبون آوردم:" نئشه شدي؟"

با جديت ابروهاشو تو هم برد:" يااا من هيچ وقت مواد نمي كشم. دقيقا چه چيز لعنتي اي باعث شد فكر كني نئشه ام؟!"

اكي، طبق معمول ازش انتظار نداشتم اين واكنشو نشون بده!

" خب حالا نميخواد قاطي كني. "

بازوشو گرفتم و گفتم:" بيا بريم تا اينا به پليس زنگ نزدن"

اما از جاش تكون نخورد! و در عوض دستمو محكم گرفت.

" چيكار ميكني؟"

جين پوزخند معروفشو زد و دستشو دور شونم گذاشت. براي اينكه صداش بين اون همه بوق و داد و بيداد به گوشم برسه صورتشو نزديك صورتم كرد و گفت:" تو هيچ نفرتي از مردم نداري؟"

Slowly kills you Where stories live. Discover now