Part 18

340 66 0
                                    

تهيونگ در حال تماشاي دوباره ي ' J'ai tué ma mère ' بود كه جين رمز درو زد و وارد شد.

" ته ته؟!"

تهيونگ بدون اينكه روشو از پرده ي پروژكتوري كه جين براي بيست و يكمين سال تولدش گرفته بود برداره 'همم' آرومي زير لب گفت.

جين كنار تهيونگ رو قاليچه ي كهنه اي كه پهن شده بود نشست و به فيلم چشم دوخت و درعين حال دستشو نوازش وار رو پاي تهيونگ ميكشيد.

از نوع و حس لمس دستاش تهيونگ كاملا متوجه نيازش شد.

جين هيچ وقت از سر شهوت سكس نميخواست. سكس كردناي جين يا به خاطر حس تنهاييش بود يا به قول خودش به دليل از ' از خود ماندگي هميشگيش ' !!!

جين سرشو نزديك صورت تهيونگ كرد و بعد از مك آروم و طولاني اي كه به لاله ي گوشش زد با صداي بم شده اي زمزمه كرد:" ميخوامت."

شنيدن همچين عبارتي آرزوي هر شب تهيونگ بود. همون شب هايي كه وقتي مي فهميد جين با توجيه منطق مضحك خودش داره استاد ادبيات پيشرفتشو به فاك ميده، يا حاضر شده زير يكي از اعضاي كلوب عكاسي دانشگاش به فاك بره، تصميم ميگرفت با تصور دستاي جين خودشو به اوج برسونه و تو تمام اون لحظه ها تصوير لحظه اي كه جين زير گوشش زمزمه ميكنه و ميگه ميخوامت يك ثانيه هم فراموشش نميشد.

اما حالا كه همچين چيزي رو از زبون جين شنيد اونقدرهايي هم كه فكر ميكرد نتونست خوشحال بشه. نتونست ذوق كنه. بلكه برعكس غم بزرگي تو دلش رخنه كرد. غمي كه كه انگار تو تك تك سلولهاش داشت فرياد ميزد جين هيچ وقت عاشقت نميشه.

روشو سمت جين كرد و به چشم هاي خمار از حس نيازش خيره شد.

جين دستشو لاي موهاي تهيونگ فرو برد و مشغول نوازش كردنش شد.

تهيونگ نگاشو بين لبا و چشماي جين چرخوند و درنهايت سرشو براي بوسيدن اون لبهاي دوست داشتني جلو برد.

اين اولين باري نبود كه اونا همو مي بوسيدن اما اولين باري بود كه جين حس تازه اي داشت.

حسي كه انگار شبيه حس رهايي بود. يك جور سبكي!

تهيونگ بوسه رو قطع كرد و نفس عميقي كشيد.

جين صورت پسر روبه روش رو به آرومي نوازش ميكرد.

" بهت نياز دارم. "

تهيونگ انگشت اشارشو بين لباي نيمه باز جين گذاشت :" چي شده؟"

جين لباشو دور انگشت تهيونگ غنچه كرد و با نگاه شهوت آلودي انگشتشو مي مكيد.

تهيونگ باز پرسيد:" دوباره حس كردي تنهايي؟"

جين سرشو عقب برد:" من هميشه تنهام ته. اما... الان... ميخوامت"

Slowly kills you Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang