Part 14 [برام صحبت کن]

947 103 13
                                    

لوکاس عکس هایی رو از داخل پاکت بیرون آورد و روی میز کوبید.
مردی که پشت میز نشسته بود مردد به عکس ها نگاه کرد و دستهاش رو در هم قفل کرد.

لوکاس با لحنی که سعی داشت کنترلش کنه گفت:" پسرت گند زد جناب جئون.. میگی چیکار کنیم؟! "

مرد نفس عمیقی کشید و جوابی نداد.
لوکاس روی میز زد:" چیه چرا خفه شدی؟ میگم جونگکوکت گند زد به زندگی دخترم.. به برنامه های من.. عکسارو ببین! با اون مرده همه جا میره
اسمش چی بود؟ کیم تهیونگ؟
یادت که نرفته چقدر دستم از خودتو پسرت آتو دارم؟ "

:"یکیشونو حذف کن"
لوکاس به جواب کوتاه مرد مقابلش جا خورد و پرسید:"و سوال اینجاست که کدوم یکی رو؟ "
-" هرکدوم بیشتر تو دسترس بود؟"

لوکاس پشت میز نشست و گفت:" آم.. یعنی یکیشونو بکشم؟ "
یون گیل با بی حوصلگی گفت:" بنظرت حذف یعنی چی؟ ماهم یه روز حذف میشیم"

لوکاس خندید:" ما برای چی؟ "
-" یه نگاه به گذشتمون بنداز.. این مافیا بازیا کار دستمون نداده؟ منم غاتی کارات کردی.. پسرم ازم متنفره میفهمی..؟
تو حتی داری از دختر خودتم سواستفاده میکنی"

-" اهمییتی برام نداره، الانم میرم باید به باشگاهم برسم "
لوکاس از پشت میز بلند شد و یون گیل بلند گفت:" خیلی پستی"
لوکاس همونطور که به سمت در رفت گفت:" میتونم تو رم بکشم که انقد تو عذاب نباشی، نظرت چیه؟ "
و بیرون رفت.

.
.

جیمین همونطور که به لپتاپ نگاه میکرد، چشماش رو به هم فشرد.
صندلی چرخدارش رو سمت یونگی برگردوند:" عزیزم میشه یه نگاهی به درآمد و سود شرکت مادر بندازی؟ "

یونگی سریع سر تکون داد:" حتما، مال چه مدت رو میخوای؟ "
جیمین جواب داد:" سال قبل، و اینکه سود و درآمد رو جدا پرینت بگیر لطفا"

-" باشه الان، برای چیز خاصی میخوایش؟ "
جیمین بلند شد و برای هردوشون از یخچال کوچیک گوشه ی اتاق، آبمیوه آورد و یکیش رو به یونگی داد:" راستش داریم تو یه سری هزینه ها کم میاریم.. میخوام بدونم درامد شرکت مادر کلا کمه یا نه؟ اگه زیاده اون پول صرف چیا میشه؟"

-" حتما چک میکنم، چیز مهمیه ممنون که حواست هست.. بخصوص الان که رئیس کیم وعده ی افزایش حقوق داده"
جیمین لبخند زد و روی میز یونگی نشست:" شغلمه.. کاری نکردم"

یونگی یکم از آبمیوه ش رو نوشید:" خوشمزه ست"
و جیمین همونطور که نی توی دهنش بود سرش رو تکون داد و "اوهوم! " گفت.

یونگی سرش رو بالا گرفت و به صندلی تکیه زد، چند لحظه به صورت جیمین نگاه کرد:" ولی طعمش از لبای تو بهتر نیست جیمینا"
جیمین خندید و نی رو گوشه ی لپش برد:" قبلا مخمو زدی تموم شد! الان دیگه لازم نیست اینارو بگی"

یونگی لبخند کجی زد، جیمین یک دستش رو روی میز گذاشت و سرش رو به شونه ی همون دست تکیه داد:" چیه رئیس؟ "
یونگی یک تای ابروش رو بالا انداخت:" من رئیسم؟ تو مدیر قسمت مالی کمپانی هستی نه من "

luv me again.Donde viven las historias. Descúbrelo ahora