Part 5 [درد میکنه]

1.9K 250 37
                                    

سعی کرد تند تر بدوه تا ذهنش رو ساکت کنه.
توی دور هفتم ایستاد و همونطور که سینه و گلوش میسوختن دستش رو به زانو هاش گرفت.

نفس نفس میزد و عرق کرده بود.
اروم سمت صندلی رفت و از اب داخل بطری خورد و بقیه ش رو روی سر و صورتش خالی کرد.

حوله ش رو دور گردنش انداخت و سمت خونه راه افتاد..
خونه ی مجردی و تکی خودش.

تماس همسرش رو برای بار nام بی جواب گذاشت و کلید رو داخل در چرخوند.
داخل رفت و بطری اب رو گوشه ای پرت کرد.

ارام سمت اتاق رفت و به تهیونگ که هنوز خواب بود نگاه کرد:" متاسفم که سرخود مرخصی گرفتم برات.. ولی لازم بود"
.
.
دوش مختصری گرفت و بیرون اومد.
لباساش رو پوشید و سمت اتاق رفت..
تهیونگ بیداره.

جونگکوک مضطرب نفس کشید و گفت:" صبحت.. بخیر، بیدار شدی..؟ "
تهیونگ بی توجه پرسید:" کی گفت بیاریم اینجا؟ تو خونه ی خودت و زنت؟ "

جونگکوک جواب داد:" اینجا خونه ی خودمه، و کسی نگفت بیارمت.. دیشب غش کردی! یادت نیست؟ "

تهیونگ از جاش بلند شد و سر تکون داد:" ممنون سعی میکنم جبران کنم، وسایلم کجان؟ "
جونگکوک موهای خیسش رو عقب زد:" ته نمیخوام جبران کنی"

-"مگه تو باید چیزیو بخوای تا من انجام بدم؟ "
تهیونگ کتش رو پوشید و نگاهش رو از جونگکوک گرفت.

جونگکوک به چهارچوب در تکیه داد:" کجا میری؟ "
تهیونگ یقه ش رو صاف کرد:" شرکت"
-"مرخصی گرفتم.. برای هردومون"
-"با اجازه ی؟ "
-" خودم"

تهیونگ نگاهی خنثی انداخت و پوزخند زد:" اوکی.. بار اخرته"
جونگکوک دستش رو روی در گذاشت:" باشه.. باشه.."
تلفنش زنگ خورد و اسم "نایون" باز روی اسکرین گوشی افتاد...
جونگکوک کلافه ردش کرد که تهیونگ گفت:" همسرته؟ جواب بده! من دارم میرم"

-"جوابشو نمیدم.. هیچوقت نمیدم"
تهیونگ شانه بالا انداخت:" نده"
-" صبحانه اماده کردم ته صبر کن"

-" چیزی که کنار تو باشه اسمش زهرماره نه صبحانه"
-" انقد تند نرو"

تهیونگ ایستاد و نگاهی کرد:" روز خوش جئون"
و سمت در رفت.

جونگکوک سریع دوید و جلوی در ایستاد.
تهیونگ کنارش زد و بیرون رفت..
جونگکوک همراه تهیونگ داخل حیاط رفت و سریع گفت:" اصلا برات مهمه بدونی این دوسال چی سرم اومده؟ "

تهیونگ چند لحظه ایستاد و دستش رو تکون داد:" نه، فعلا"
جونگکوک صدای بمش رو بالا برد:" هردومون نابود شدیم... تو خودتو ازار میدی، من حالا شیش تا تار موی سفید دارم.. خط ابرو دارم.. دیگه دلخوشی ندارم.. توعم شدی این! تو کیم تهیونگ من نیستی"

تهیونگ روی پاشنه ی پا چرخید:" کی گفته خودمو ازار میدم؟ اگه دلخوشی نداری من مقصرش نیستم.. و معلومه که تهیونگ تو نیستم، مگه تو جونگکوک منی؟ از اولم نبودی پس حالام نیستی"

luv me again.Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz