قسمت هفدهم

1.6K 360 83
                                    

چند ماه بعد

چند ماه بعد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بوچی

چانیول بوچی و بغل کرد و گفت: امگا کوچولو من چطوره هان؟
دماغش و بوس کرد و با خنده پسرش خندید

بک که تازه از خواب بیدار شده بود با صدای آرومی گفت: این توله گرگ همیشه زود تر از من بیدار میشه

چان خندید و گفت: به باباش رفته که سحر خیزه

بک چشم چرخوند و گفت: تو اصلا میخوابی که بخوای بلند شی؟؟؟

چان کلاه بوچی و در آورد و گفت: چرا این و از سرش در نمیاری موهاش خسته میشه

بک رو تخت نشست و یکم چشماش و مالید و گفت: نذاشت از سرش در بیارم دست کم به کلاش میزدم گریه میکرد تعجب کردم الان گریه نکرد

چان خندید و گفت: رو کلاهش خیلی حساسه اما بابایی که در بیاره گریه نمیکنه

با لبخند چان بوچی هم خندید
بک سر بوچی و بوس کرد و گفت: میرم صبحونه آماده کنم

چان سرش و جلو برد و پیشونی امگا رو بوسید و گفت: امروز خوشگل تر شدی

بک خندید و گفت: زبون نریز

چان خندید و مشغول بازی با بوچی شد

______________________________________

جونگ کوک تو خواب عمیقی بود که ته از پشت بغلش کرد و با صدای آرومی گفت: جونگ کوکی ...... جونگ کوکا

کوک اخم ظریفی کرد و به سمت ته چرخید با صدای بم جذابش گفت: چیشده لاو

ته خودش و تو بغل الف انداخت و دیگه چیزی نگفت جونگ کوک با لبخند کوچیکی که داشت امگاش و بغل کرد و گفت: توله گرگ من چطوره

ته با صدای آرومی گفت: من یا بچمون؟؟؟

جونگ کوک شکمش و نوازش کرد و گفت: هم تو هم اون

ته گردن آلفا رو بو کرد و گفت: فقط دلمون برات تنگ شده بود

جونگ کوک گردنش و بوسید و گفت: چند ساعته بیداری؟؟؟؟؟

ته سرش و تکون داد و گفت: نمی‌دونم

آلفا نگاهی به ساعت کرد و گفت: تهیونگی من خیلی گشنمه بیا بریم یه چیزی بخوریم

after many years season two [ Completed ]Where stories live. Discover now