after many years season two [ Completed ]

قسمت نوزدهم

یونگی پشت سر جیمین وارد اتاق شد و در و بست
جیمین رو تخت نشست و به گردنبندی که داشت نگاه کرد و لبخند کوچیکی زد

یونگی کنارش نشست و دستای کوچیکش و بوسید و جیمین سرش و بالا آورد یونگی با دیدن نگاه شیرین امگا سرش و جلو برد و لباش و محکم بوسید اما با آهی که جیمین وسط بوسه کشید یونگی سرش و جلو تر کشید و لباش و محکم تر مکید

جیمین دست رو شونه یونگی گذاشت و لب یونگی و لیس زد

یونگی که به امگاش اجازه نفس کشیدن هم نمیداد رو تخت خوابوندش و لباش و با لذت مک زد وقتی جیمین با دستای سفیدش لباسش و چنگ زد بالاخره از بوسه جدا شد

جیمین لباش و جلو داد و گفت: لبام و کندی

یونگی خنده آرومی کرد و گفت: نه فقط خواستم بچشم

جیمین خندید و گفت: اما انگار سیر نمیشی چون هر دفعه برای مزه کردنش میای

یونگی لباش و رو لبای امگاش گذاشت و گفت: درسته چون نمیتونم از زیباییت سیر بشم

جیمین لبای یونگی و گاز گرفت و گفت: شیرین نشو آقا گرگه

یونگی نفس محکمی کشید و گفت: اتفاقا می‌خوام طعم امشب تا ابد همراهت بمونه ..... بچه ای که مال من و تو باشه 

جیمین لبخندی زد و گفت: آلفای من بچه میخواد؟؟؟

یونگی بهش نگاه کرد و گفت:کیه که نخواد

جیمین با نگاه مظلومی گفت: فکر کردم بچه دوست نداری

یونگی لباش و بوسید و گفت: دارم ..... اگه بچه خودمون باشه

جیمین موهای آلفا رو نوازش کرد و گفت: دوست دارم آلفا

یونگی دماغش و بوسید و گفت: منم دوست دارم
دوباره بوسشون و از سر گرفتن و این بار همه چی هات تر از قبل بود

یونگی وقتی که داشت لبای معشوقش و کبود میکرد دستش و زیر لباسش برد و پهلو هاش و نوازش کرد

جیمین چشماش و باز کرد و به حرکت دست یونگی رو تنش نگاه کرد دست شیطون یونگی خودش و بالا تر کشید و سینه امگا رو تو دید گرفت و محکم فشار داد

جیمین ناله آرومی کرد و بوسه شکسته شد
لبای آلفا رو گردن خوش فرم امگا نشست و بدیع های محکمی رو پوست سفیدش گذاشت جوری که چند جای کردنش و قرمز کرد

جیمین دست آلفا که هنوز مشغول بازی با سینش بود و فشار داد چشماش و از لذت بست

یونگی نگاه به چهره امگا مرد و دستش و پایین تر برد
وقتی جیمین پست آلفا رو روی دیکش حس کرد لباش و گاز گرفت و نگاهش و دزدید

یونگی نیشخندی زد و شلوار امگا رو در آورد جیمین نگاهش کرد و یونگی با صدای آرومی گفت: امگای زیبای من