قسمت هجدهم

1.7K 364 40
                                    

نامجون با حس بوسه های جفتش از خواب ناز بیدار شد سنگینی امگا رو روی بدنش حس میکرد گرمایی که از تن تب دارش بهش می رسید

چشماش و باز کرد و به چشمای حریص امگا نگاه کرد
عطرش از همیشه تند تر بود و کاملا نشون میداد که توی هیته
دستای نامجون کمر امگا رو گرفت و به جلو خمش کرد وقتی جین رو بدنش خم شد لباش و رو گردن امگا گذاشت و بدیه های محکمی رو پوستش گذاشت

جین شونه نامجون و چنگ زد و با ناله گفت: ن.. نامجون اهه

نامجون موهاش و نوازش کرد و گفت: چیه توله گرگ ...... امروز از همیشه هورنی تری نه؟؟؟

جین نفس های داغش و تو گردن آلفا خالی کرد و گفت: آره آلفا امروز بیشتر از همیشه میخوامت

نامجون گوشش و لیس زد و گفت: ارومت میکنم امگا نگران نباش

چرخید و جین و روی تخت انداخت جلوی چشمای تشنه امگا لباس هاش و درآورد و به نمایش براش راه انداخت

جین کمرش و آروم قوس داد و لبش با دیدن آلفای قویه روبروش گاز گرفت

نامجون پاهاش و گرفت و از هم بازشون کرد عادت بی شلوار خوابیدن جین که جدیدا به وجود اومده بود خیلی کمک حال بود

نامجون به حفره خیس امگا نگاه کرد و بین پاهاش خزید
جین با حس نفس های داغ آلفا رو پوستش با لذت نالید: ا..آلفا

نامجون به چشمای خیس امگا نگاه کرد و اولین لیس و به سوراخ خیسش زد

جین ملافه ها رو چنگ زد و با مک های محکم آلفا نالید: اههههه

نامجون نیشخندی زد پیراهن بلندش و بالا داد تا بتونه دیک امگا رو خوب ببینه دستاش و دور دیک بزرگ حلقه کرد و همزمان با مکیدن حفرش دیکش و پمپ کرد

جین چشماش و بست و با التماس گفت: اا...آلفا اههههه..... خودت و میخوام فاااااااااااااااااک

نامجون کل دیکش و وارد دهنش کرد و با سرعت بیشتری سرش و تکون داد
همه این موقعیت برای امگای تو هیت بیش از حد بود سر نامجون و گرفت و بیشتر به خودش فشار داد

نامجون همون جوری که با زبونش به پیک مرد لذت میداد انگشتاش و به سوراخش رسوند و دو تاش و وارد کرد
جین نالید و تو دهن نامجون ضربه زد اما آلفا قبل از اینکه بتونه ارضا بشه ازش جدا شد و دیکش و با لوب چرب کرد
جین با تعجب گفت: ک.. کاندوم

نامجون پوزخندی زد و گفت: کی گفته می‌خوام از حامله کردنت جلوگیری کنم توله گرگ

جین تو شوک حرف نامجون بود که دیکش وارد بدنش شد ناله بلندی کرد و کمر آلفا رو چنگ زد

نامجون ناله خفه ای از تنگی امگاش کرد و سرش و تو گردن خوشبوش فرو کرد و گاز محکمی گرفت

جین سرش هق آرومی زد و آلفا ضربه های محکمش و شروع کرد
جین محکم بدنش و بغل کرد و ناله هاش و تو شونه آلفا خفه کرد

نامجون پاهای امگا رو دور خودش حلقه کرد و با قدرت ضربه زد
بدن امگا زیر اون حجم از لذت و قدرت می لرزید و آلفا با لذت بیشتری ادامه می داد

یکم بعد جین رو شکمش خالی شد اما نامجون نزدیک هم نبود جین و رو زانو هاش انداخت و بدون هشدار تو حفرش کوبید

جین سرش و تو بالشت فرو کرد و بلند ناله کرد: ااااااهههههه آلفااااا

نامجون کمر جین و گرفت و گفت: چیه توله گرگ ما تازه شروع کردیم و تو دیگه نمیتونی تحمل کنی؟؟؟؟

جین با صدای بغض داری گفت: نه آلفا میتونم هنوزم می‌خوام

نامجون بوتش و چنگ زد و گفت: آفرین امگا

معاشقه داغشون تا یک ساعت بعد از اون ادامه داشت جایی که بالاخره نامجون تو بدن امگاش خالی شد و جین که خیلی خسته بود همون جا خوابش برد
نامجون پیشونیش و بوسید و پتوی گرم و رو تن خیس امگاش کشید

____________________________

سه ساعت گذشته بود و یونگی هنوز برنگشته بود
جیمین با استرس تو هال قدم میزد به گوشیش نکان کرد
هنوز هم خبری از یونگی نبود
با صدای در دست از راه رفتن کشید وقتی یونگی با چهره خسته ای وارد خونه شد جیمین نتونست خودشو کنترل کنه و به سمتش رفت و محکم بغلش کرد

یونگی امگاش و در آغوش کشید و گفت: چطوری عشقم

جیمین نفس عمیقی کشید تا عطر یونگی و تو ریش پر کنه بعد گفت: نگرانت بودم دیر کردی

یونگی گردنش و‌ بوسید و گفت: رفتم دنبال یه چیزی

جیمین ازش جدا شد و گفت: چی

یونگی چیزی از تو جیبش در آورد و به جیمین نشون داد

گردنبند طلایی رنگی که یه مکعب کوچیک ولی خیلی زیبا بود
ساده و شیک

جیمین به چشمای زیبای یونگی نگاه کرد و گفت: مال منه؟؟؟؟

یونگی گردنبند و به گردنش انداخت و گفت: معلومه که مال توئه

جیمین گردنبند و لمس کرد و گفت: برای این اینقدر دیر کردی؟؟؟

یونگی کمر امگا رو گرفت و گفت: آره چون باید میرفتم اون سر شهر اونجا این گردنبند و داشت

جیمین محکم بغلش کرد و گفت: خیلی خوشگله یونگیا مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی

یونگی خندید و گفت: فقط برای جفت خوشگلم

جیمین لبخندی زد و گفت: عاشق اینم که جفتی مثل تو دارم






خووووووووووووووووووووب پارت بعد اسمات یونمین داریم و کوکوی امیدوارم دوستش داشته باشید و ووت بدید
مراقب خودتون باشید ♥️❤️💓💓🤍💜💜🤍💓🧡🤍💜💓🧡🤍🤍🧡🤍💓💜💓💜💓♥️❤️🤍❤️🤍🧡💜❤️🤍🧡💜🧡💜❤️♥️🤍🧡💖🤍💓💗💘💔💗💔💗💕💕💕💕❣️❣️❣️❣️💞🤍🧡💖💗💔💕💕💕💕💔💘💖💖💓🤍💜🎉❤️

after many years season two [ Completed ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora