به خودش اومد.نگران دویید و از کارگاه بیرون رفت ، با دیدن وضعیت بهم ریخته چشم هاش گرد شد.اقای پاین روی زمین افتاده بود و یونگسان!
نگهبان های تاریکی ، داشتن یونگسان و از دکه بیرون میبردن! عدهی کمی از مردم بیرون ایستاده بودن و نگران نگاهشونو میچرخوندن تا از ماجرا سر دربیارن
به طرفشون دویید ، لگدی به مرد زد و دست یونگسانو پشت خودش کشید.نگران به چشم های خیسش نگاه کرد تا مطمئن بشه حالش خوبه
+ببین کی خودشو نشون داد
قدمی به عقب برداشت.یونگسان وحشت زده خودشو پشت مونبیول قایم کرد و نگاهشو از مرد گرفت.
-چی میخوای؟
+اگه مثل دوتا دختر خوب باهام بیاید هیچ اتفاقی براتون نمیوفته!ارباب کاری باهاتون نداره
لب هاشو لیسید و قدم دیگهای به عقب برداشت.مرد با دیدن چهرهی ترسیدش خندید
+نترس!یه معالمهی خوب،تو اون شاهزاده کوچولو بده..منم میزارم زنده بمونی!خیلی معاملهی خوبیه اینطور نیست؟
سرشو به نشونه منفی تکون داد ، در حالی که تلاش میکرد خنجرشو که به بنده لباسش گیر کرده بود بالا بیاره گفت:مگه از روی جنازم رد بشی
+نمیخواستم اینکارو بکنم..ولی مجبورم کردی!
-برو پایین
به یونگسان غرید.وحشت زده سر تکون داد:مون نباید تورو تنها-
-فقط برو پایین و هر چیزی شد نیا بالا!!
فریاد کشید.یونگسان نگاهشو از روی مونبیول به اقای پاین و بعد دوباره به مونبیول انتقال داد.بعد از قتل اون دو نفر..از تنها گزاشتن مونبیول میترسید
نگران به چشم هاش خیره شد،هنوز روشن بودن و این یعنی خبری از طرف تاریکش نبود.سر تکون داد و به طرف کارگاه دویید
مرد رو به دو نگهبان دیگه غرید:بگیریدش!زنده یا مردشون هیچ فرقی نداره
اب دهنشو قورت داد و قدمی به عقب برداشت.مطمئن نبود بتونه با هر سه تاشون سروکله بزنه،حداقل باید تلاشش و میکرد.بخاطر یونگسان!
اقای پاین که ظاهرا اسیبی دیده بود ، همچنان روی زمین نشسته بود و نگاه ترسیدش را بین مونبیول و نگهبان ها میچرخوند.با صدای ارومی هشدار داد:دختر جون از پسشون بر نمیای!
-بهتون یه فرصت میدم که برین..وگرنه..همونجوری که دوستاتونو کشتم شماهم میکشم!
تلاش کرد با صحبت کردن وقت تلف کنه..البته با دروغ گفتن!حتی به یاد نداشت اون دو نفرو چطور کشته و هنوز هم با این حقیقت کنار نیومده بود،اما کاری بجز وقت تلف کردن نداشت.شاید کمکی در راه بود که با کمی صبر کردن میرسید...شاید!!
CITEȘTI
Moonsun -in the land of your heart-
Fanfiction𝐢𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐚𝐧𝐝 𝐎𝐟 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 در سرزمین دلت "همونطور که ماه بدون خورشید دووم نمیاره..منم بدون یونگسان دووم نمیارم" 𝐌𝐨𝐨𝐧𝐒𝐮𝐧 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐲☀️🌙 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲-𝐢𝐦𝐚𝐠𝐢𝐧𝐚𝐫𝐲-𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐭𝐢𝐜-𝐃𝐫...