Chapter 40

830 118 19
                                    

+زود باشید عجله کنید وقت نداریم!

این صدای جیمین بود که داشت سر بقیه ی اعضا با استرس داد میزد؛ دیروز برای اخرین بار نقششونو مرور کرده بودن و الان فقط درحال جمع اوریه وسائل مورد نیازشون برای به فاک دادن اون زندانی بودن که تهیونگ داخلشه...

"فلش بک یک روز قبل":

-همتون متوجه شدید دیگه؟

با تکون خوردن سر اعضا شوگا با تردید نگاهشون کرد...

-ولی من هنوز حس میکنم خوب تو ذهنتون نمونده بزارید یه بار دیگه توضیح بدم، خوب ببینید منو آر ام قراره وقتی شیفت دوتا نگهبان جلویی تموم شد حین راه بگیریمشون و خودمون لباس اونارو بپوشیم و بریم جای اونا وایستیم..هواسا همراه جیهوپ توی ماشین میمونه و هروقت من گفتم سیستم امنیتی و برق ساختمونو قطع میکنن...جیمین و جانگ کوک و لیسا هم بعد از اینکه من و آر ام درارو باز کردیم به ما ملحق میشن تا همشونو به فاک بدیم و بعد از 15 دقیقه هواسا ماشینو جلوی ساختمون نگه میداره تا ما سوار شیم و بعدم همه چی تموم میشه...

هواسا با کلافگی نگاهی به شوگا انداخت..

#باااااشه این بار هزارمیه که داری نقشرو مرور میکنی میشه حالا زودتر بگیریم بخوابیم من خستممم!

"پایان فلش بک، زمان حال":

-باااشه پارک جیمین این بار هزارمیه که داری بهمون میگی عجله کنیم ما هممون آماده ایم..ببینم هواسا کجاست؟

*اون پایین توی ماشین منتظرمونه بهتره هرچه زودتر بریم پیشش تا وقتی با اون ماشین به سمت یه بار نرونده!

همه به سمت خروجی راه افتادن و شوگا درگوش جیهوپ زمزمه کرد..

-بعد تموم شدن این ماجرا باید بهم بگی چه اتفاقی افتاده..حس میکنم رفتارت فرق داره..

:حتما بهت میگم رئیس!

شوگا شنیدن کلمه ی رئیس از دهن جیهوپو یه جور شوخی تلقی کرد و با خنده از کنار اون پسر رد شد تا سوار ماشین بشه..

هواسا ماشینو یک کیلومتر پایین تر از زندانی تهیونگ اونجا بود پارک کرد.

-اوکی حالا طبق نقشه منو آر ام میرم سمت زندان و صبر میکنیم که شیفت نگهبانای اصلی تموم شه و جاشونو بگیریم و بعد به جیمین و جانگ کوک خبر میدیم...فایتینگ!

شوگا و آر ام جوری که انگار فقط دوتا رهگذرن سمت دوتا سربازی رفتن که تازه شیفتشون تموم شده بود و داشتن با خنده راجب این حرف میزدن که چقدر خوردن یه لیوان قهوه ی داغ میتونه دلچسب باشه..

Drunk△Where stories live. Discover now