chapter 14

1.1K 201 21
                                    

*جانگ کوک؟ هی پسر صدای منو میشنوی؟ لنتی تو الان باید اینجا کنارم بودی و بهم مشاوره میدادی نه اینکه روی اون تخت افتاده باشی..!

جیمین کف دستاشو روی سرش گذاشت و برای بار هزارم توی اون روز به خودش لعنت فرستاد. از دیشب که لیسا بهش خبر داده بود تا اون لحظه که ساعت از 10 صبح میگذشت، جیمین و هواسا و تهیونگ تو راهروهای بیمارستان پرسه میزدن.

لیسا هنوز توی بخش دیگه ایی بستری بود و بخاطر تیری که از بازوش بیرون کشیده بودن نباید بیرون میومد.

قطعا نباید میزاشتن پلیسا خبر دار بشن چون اینطوری برای کل گروه دردسر میشد. شکستگیه سر جانگ کوکو میتونستن یه حادثه جلوه بدن ولی تیر روی بازوی لیسارو چی میگفتن؟ احتمالا باید میگفتن اون دونفر داشتن با تنفگای واقعیشون بازی میکردن که جانگ کوک به لیسا تیر زده و لیساهم اونو انداخته زمین و مثل بچه ها زخمیش کرده؟! این چه کوفتی بود؟؟!

جانگ کوک هنوزم بیهوش بود و دکترا میگفتن بخاطر ضربه ی شدیدیه که به سرش خورده ولی فاک بهش،جیمین تا کمتر از دوروز دیگه باید به یه مهمونیه لنتی میرفت اونم با تهیونگ.. و دوست صمیمیش نبود که بهش مشاوره بده...

# نیست لنتی کل اون منطقه رو گشتیم انگار آب شدن رفتن زیر زمین... اون انباری که جانگ کوک و لیسا توش محموله رو تحویل گرفتن خالی از آدمه! همشون فرار کردن جیمین...

هواسا با کلافگی گفت و دستشو لای موهای مشکیش کشید. شاید هیچکس درک نمیکرد که توی اون جمع تهیونگ از همه نگران تره.

توی چند روز گذشته سایه های مشکوکیو اطراف خووش حس کرده بود و حالا امروز برای اولین بار یه تماس از شماره ی ناشناس داشت؛ ولی بعد از جواب دادن مطمئن شد که اون شخص مزاحمه چون بدون اینکه چیزی به تهیونگ بگه تماسو قطع کرده بود.

قطعا توی اون موقعیت جاش نبود که نگرانیهاشو با بقیه به اشتراک بذاره.

با صدای جیمین به خودش اومد.

*اون لعنتیا گاف بزرگی دادن هواسا.. من تک تکشونو میشناسم حتی میدونم هرکدوم با چند نفر تاحالا تو زندگیشون خوابیدن یا حتی به کدوم مدرسه میرفتن. من همشونو آتیش میزنم... این میتونست یه معامله ی معمولی باشه و همه چیز ختم بخیر بشه. ولی اون پیر مرد خرفت رائه خودشو با اینکارش نابود کرد. و پارک جیمین تا وقتی انتقام نگیره دست بردار نیست...

-مشخصه که اونا میخواستن با آسیب رسوندن به کوکی و لیسا از تو باج بگیرن جیمین.

تهیونگ با لحن قاطعی رو به جیمین گفت.

# اونا دنبال نقطه ضعف از ما میگردن تهیونگ. و متاسفانه نقطه ضعفای ما همیشه آدمایین که برامون عزیزن و باید بگم این همیشه در طول تاریخ روی انسانها جواب داده پسر.

Drunk△Where stories live. Discover now