chapter 8

1.4K 251 32
                                    

+باشه فاک, گرفتم چیشد دیگه بهتره دهنتو ببندی تا خودم برات نبستمش.

جانگ کوک با عصبانیت تلفنو قطع کرد و به جمع 4 نفره ی رو به روش خیره شد. دلیل حظور تهیونگو اونجا نمیفهمید اما سعی کرد خودشو سوپرایز نشون نده.

*چیشده کوکی؟صدات کل اتاقو برداشته.

+بهتره الان حرف نزنیم رئیس، الان که یه غریبه بینمون نشسته.

*نه میتونی حرفتو بزنی اون از این به بعد قراره بیشتر منو و این جمعو ببینه. من بهش این اجازه رو دادم و فکر میکنم لیاقتشو داره.

+یعنی چی که بهش این اجازه رو دادی؟ ما نمیتونیم به همین زودی بهش اعتماد کنیم. چطور گذاشتی بیاد و سر میزی بشینه که خواهرا و برادرت نشستن؟؟!

*ممکنه ما 27 سال دوست باشیم و خواهر و برادر همو خطاب کنیم اما اینو بدون که اینجا محل کاره و من تصمیم میگیرم کی باید کجا باشه!

جیمین تقریبا جملشو داد زد و لیسا و هواسا ترجیح دادن سکوت کنن چون دخالت فقط باعث میشد دعواشون دامن اون دوتارم بگیره تهیونگ اما کسی بود که اول از همه باعث بحثشون بود پس یا باید همون لحظه اون اتاقو ترک میکرد یا باید خودشو ثابت میکرد.

-اگه میخوای ببینی واقعا قابل اطمینانم یا نه میتونی منو امتحان کنی و بگی کی پشت خط بود شاید بتونم کمکت کنم!

حالا توجه جانگ کوک و جیمین به اون جلب شده بود.

*راست میگه حرفتو بزن من تصمیم گرفتم که اونم از این به بعد تو نقشه های ما دخالت کنه و نظر بده و اگه مخالفتی داری میتونی همین الان بری بیرون از این اتاق..

جانگ کوک باورش نمیشد کسی که بهش اعتراف کرده که عاشقشه اینطوری جلوی بقیه غرورشو میشکنه. باورش نمیشد اون مرد بخاطر یه عضو جدید اینطوری داره حرمتای چندین سالشونو خورد میکنه.

+اصلا معلوم هست چت شده؟...

جانگ کوک سعی کرد لرزش صداش زیاد واضح نباشه که البته جیمین تشخیص داد.

*برای بار صدویکم میگم که روابط شخصیتو با کار قاطی نکن. این یه دورهمی کاریه نه قرار ازدواج مرد! حالا هرچه زودتر بگو چخبر شده چون از بحث کردن باهات چیزی نصیبم نمیشه.

جانگ کوک دستی به موهاش کشید و سعی کرد کلافگیشو کم کنه. واقعا مگه چی میشد اگه یه کمک کار جدید پیدا میکردن؟ چرا انقدر سختش میکرد؟ ولی اون نگاه های جیمینو تشخیص میداد. نگاهش وقتی یه چیزیو میخواد تصاحب کنه.. اون دقیقا به تهیونگ همینطوری نگاه میکرد.

Drunk△Where stories live. Discover now