Chapter 25

873 140 22
                                    

+جیهوپ!چی فهمیدی؟؟

-تا الان هیچی رئیس...من توی این باند دارم خودمو جا میندازم که کسی شک نکنه بهم ولی فکر میکنم دلیل اصلیشو باید از زبون خود شوگا بشنوم و نزدیک شدن به اون لعنتی خیلی سخته...

+تمام تلاشتو بکن.. بالاخره اونم یه زمانی با ما بود ولی اون موقع هنوز تو وارد باند نشده بودی پس تورو نمیشناسه ولی هرچیزی راجب شخصیتش بخوای میتونی ازم بپرسی اگه بدردت میخوره...

-چیزی که باعث میشه یکم خودشو شل کنه و انقدر سفتو سخت نباشه چیه؟

+اوه جیهوپ... اون حتی توی سکس هم سفتو سخته...البته قطعا باید سفت باشه تا بتونه سخت هم باشه ولی اون یجورایی هیچ نقطه ضعفی دست بقیه نمیده..وارد رابطه های عاشقانه نمیشه چون نمیخواد کسی ازش سو استفاده کنه...بخاطر همینه که همیشه روابط یه شبه رو انتخاب کرده مخصوصا اگه کسی که باهاش میخوابه دوست دختر یا دوست پسر یکی از رقباش باشه بیشتر لذت میبره!

-سعی میکنم هرجور شده وارد اطلاعات بایگانی شده ی اینجا بشم هرچه سریعتر خبرارو بهتون برسونم...

+موفق باشی مرد.

جیمین تماسو قطع کرد و گوشیشو روی تخت پرتاب کرد.. با انگشتاش شقیقه هاشو ماساژ داد..

+کسی اون بیرون هست؟

...

+با شمام...یعنی هیچ آدم فاکیی توی این عمارت پیدا نمیشه؟

در اتاق باز شد و جانگ کوک سرشو یکم داخل اتاق اورد...

-چرا من هستم...مشکلی پیش اومده؟

+اوه دقیقا الان نیاز دارم که با خودت مشورت کنم پس بیا تو و درو ببند چون نمیخوام کسی از حرفامون بویی ببره...

جانگ کوک بعد از مطمئن شدن از قفل کردن در روی تخت کنار جیمین نشست

-خوب، چی انقدر مهمه که بخاطرش سردرد گرفتی؟

+شوگا داره دنبال تهیونگ میگرده...براش نشونه گذاشته بهش زنگ میزنن من نمیخوام حقیقتیو که این همه مدت نگه داشتیم از زبون اون عوضی بشنوه...

جانگ کوک سعی کرد خودشو متعجب نشون بده.

-یعنی تو داری میگی شوگا برای تهیونگ نشونه فرستاده؟

+معلومه اینو خودم گفتم دیگه چرا دوباره میپرسیش؟... بنظرت باید چیکار کنیم؟ بنظرت بهتر نیست خودمون تهیونگو بیاریم و راجب پدرش و گذشتش باهاش حرف بزنیم تا حرفای شوگا دیگه روی ذهنش تاثیر نذاره؟

Drunk△Where stories live. Discover now