49

852 135 950
                                    


چشمای خسته‌اش و به زحمت از هم باز میکنه و لحظه‌ای طول میکشه تا از حالت خواب و بیداری فاصله بگیره و متوجه موقعیتش بشه

توی تاریک روشن اتاق کمی چشماش و ماساژ میده و به پسرکی که با فاصله ازش گوشه تخت جمع شده و بهش پشت کرده، خیره میشه و از فاصله زیادی که بینشون افتاده اخم میکنه

ملافه سفید از روی تن لختش کنار رفته و اندام ظریف و پوست گندم گونش و به رخ کشیده

بهش نزدیک میشه و بوسه‌ای روی گونه تبدارش میذاره

از سر شب زین خوابیده و کمی تبدار به نظر میرسه و خب با وجود اون دو تا قرص قوی که به خوردش داده این موضوع با وجود نگران کننده بودنش، عادیه

دیشب قبل از اینکه بخوابه با تموم خوابالودگیش از جاش بلند شد و ملافه‌های زیرشون و عوض کرد و با دستمال نمداری خودش و زین و که رد کام و خون بین پاهاش جا خوش کرده بود، تمیز کرد تا اون پسر بعد بیدار شدن از دیدن وضعیت خودش هول نکنه

لیام حالا کاملا مطمئن شده بود از اینکه پسرش اولین بارش و با خودش تجربه کرده نه هیچکس دیگه و دلیلش ترس وحشتناک زین از یه رابطه جنسی عادی بود و شاید اگه دیروز با وجود اون دو تا قرص بازم نمیتونست حمله‌های عصبیش و کنترلش کنه، امکان هر رابطه کاملی با زین براش به صفر میرسید..

میخواد تا بیدار شدنش کادل کنه و تا خود صبح پسرش و توی بغلش بگیره و بخوابه، اما بخاطر اینکه تو وضعیت عادی به سر نمیبره از خیرش میگذره

چند باری از سر صبح به کارها سر زده و وقتی حس کرده همه چیز روی رواله، به اون اتاق کوچیک مهمون که اولین باره توی عمرش حاضر شده پا توش بذاره و بخوابه برگشته و دوباره خوابیده تا الان که بیدار شده

دوست نداره بره پی کار و مشکلاتش و ترجیح میده تا بیدار شدن اون موجود پرستیدنی از خواب، کنارش بمونه و به هیچ چیزی جز آرامشی که کل نگرانی‌هاش و شسته برده، فکر نکنه

موهای بهم ریخته‌اش و نوازش میکنه و از اینکه زین حتی چشماش و از هم باز نمیکنه و هنوز غرق خوابه کلافه میشه، یعنی انقدر قرصهای آرامبخشی که بهش داده خوابش و سنگین کرده که از هشت شب تا خود ظهر تخت خوابیده طوریکه حتی مثل روزای دیگه توی خواب راه نرفته

با همه اینها تا تونسته توی خواب نق زده و این لیام بوده که پا به پاش بلند شده و کلی کمر و شکمش و ماساژ داده تا آروم بگیره و بتونه راحت بخوابه

ل: زین

آروم صداش میزنه و به امید اینکه بیدار شه تکونش میده

ل: بیدار شو عزیزم ظهره

کمی محکمتر تکونش میده و باعث میشه چینی از اخم وسط ابروهای زین بشینه و بدون اینکه چشماش و باز کنه، به امید فقط یکم خوابیدن بیشتر تو جاش بچرخه تا از آلودگی صوتی که لیام ایجاد کرده، دور بشه

unforgettable [Z.M]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang