32

947 167 499
                                    

م: او مای گاد باور نمیشه

درحالیکه از خنده داشت ریسه میرفت، چند بار پشت سرهم گفت و به حالت مسخره ای خندید طوریکه باعث شد مارک کلافه بشه

م: تمومش کن ماری..

_ اوووه واقعا باورم نمیشه جلوی لیام گفتی با پدرش رابطه داری؟!

م: چاره دیگه ای نداشتم احمق جون... وگرنه همه چیز به نفع لیام میشد و تمام

- مثلا الان که به نفعته میخوای چه گوهی بخوری وقتی مدارک دستت نیست؟

م: پس تو اینجا چیکاره ای هان؟

- اگه فک میکنی تو پیدا کردنش کمکت میکنم سخت در اشتباهی!!

مارک ابرویی بالا انداخت و به سمت ماری که با بیخیالی روی صندلیش نشسته بود و پاهاش و روی میز پهن کرده بود، برگشت

م: تو چه مرگته ماری؟

-  معلوم نیست؟!

- سهم میخوام

م: ما قبلا راجع بش بحث کردیم و این قضیه تموم شده است..

- میدونیکه وقتی مست میشم حرفای احمقانت و قبول میکنم

م:  آفرین ماری پس یه چیزایی یادته

- آره یادمه تو از مستی من نهایت سواستفاده رو کردی

م: خوبه پس قراردادی که سه سال پیش امضا کردی و خوب یادته؟

- گفتم مست بودم

م: با گفتن این حرف امضات از پای قرارداد پاک نمیشه!

- خیله خب تو قراردادت و بچسب منم مدارک و خودم رو کنم نظرت چیه؟

م: خوب میدونم که سه ساله که خبر داری مدارک کجاست... 

م: سه سال پیش هم زین و هم اون مدارک و پیدا کردی ولی سر یه قرارداد مسخره همه چی و ازم پنهون کردی و زدی زیر هر چی قول و قراری که بینمون بود..

م: یادته ماری اونموقع بجای کمک به من با نایل عوضی همکاری کردی تا بتونه جف و آزاد کنه.. فک نکن من خرم هرکس دیگه ای جای تو بود تا حالا زنده اش نذاشته بودم

- ببین کی داره من و تهدید میکنه؟!

گفت و به حالت تمسخر خندید بدون اینکه به خودش زحمت بلند شدن از جاش و بده حرفاش و از سر گرفت

- یعنی فک میکنی من انقدر احمقم که چیزای به اون مهمی و پیش خودم نگهدارم؟ اون مدارک تضمین جون منه داداش کوچولو

با دستش به سرش اشاره کرد و ادامه داد

- همه چی اینجاس تو مغزم.. من یه گاوصندوق زنده ام که جرئت کشتنش و نداری

- میبینی..من روش های خودم و دارم مارک..  بهرحال همه که مثل تو نمیتونن برای چهار تا تیکه کاغذ کونشون و بذارن وسط....

unforgettable [Z.M]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن