هری معذب تو جاش تکون خورد و به لویی که از نیم ساعت پیش بی حرف به ساعت خیره بود، نگاه کرد
ه: منتظر کسی هستی؟
با حرفش لویی سریع نگاهش و از ساعت گرفت و حواسش و به پسر رو به روش داد
ل: من؟!
ل: نه نه نه اصلا!!
ه: آخه از وقتی اومدم حواست به گوشیته
ل: بخاطر کاره چیز خاصی نیست
هری پوزخند به دروغی که شنیده بود، زد و با لحن کنایه آمیزی بهش طعنه زد
ه: فکر کنم کارت باهات قهره که گوشیش و جواب نمیده!
لویی متعجب به چهره نیمه عصبی هری خیره شد
ل: تو داری به من تیکه میندازی؟!
ه: دارم واقعیت و میگم از وقتی اومدم انقدر به اون گوشی چشم دوختی که حس میکنم مثل یه مزاحم بی موقع فقط داری تحملم میکنی..
ل: مزخرف نگو تو مزاحم نیستی
ه: پس اون گوشی و بذار تو اتاق و برگرد پیش من
ل: گوشی من چیکار به تو داره آخه!!
هری جاخورده از حرفی که شنیده بود، خنده ی عصبی ای کرد و ناباورانه به لویی خیره شد
لویی که مشخصا از طرز نگاهش خوشش نیومده بود، معترضانه بهش پرید
ل: چرا اینطوری نگام میکنی؟
ه: چطوری؟
ل: مثل احمقایی که دارن یه کار کثیف میکنن و سعی دارن از اون یکی مخفی نگهش دارن
ه: تشخیصت دقیقا درسته!
ل: چی داری میگی هز؟
ه: صبر کن ببینم نکنه فکر کردی من قراره به اون هرزه ای که با یه مرد متاهل تو رابطه است، حسودی کنم؟
ل: چی؟ تو فکر میکنی من با یکی دیگه تو رابطه ام؟؟ باورم نمیشه این مزخرف دیگه از کجا اومد؟
ه: دقیقا از همون جایی اومد که خیره شدن به عکس اون عوضی مومشکی و زنگ زدن بهش فکر و خیال و ازت گرفته
ل: خدای من باورم نمیشه تو یواشکی داشتی گوشی من و چک میکردی؟!
متحیر و با خنده گفت و به هری که مثل بچه ها حسودی میکرد، خیره شد
ه: نیازی به چک کردن نیست وقتی عکسش و میذاری اسکرین گوشیت و ده ساعت تمام بهش زل میزنی همه چی مشخص میشه... از من خجالت نمیکشی از اون انگشتری که هنوز تو دستته خجالت بکش!
ل: تو داری اشتباه فکر میکنی هری واقعا همچین چیزی نیست
ه: اگه نیست اون گوشی و بده من تا عکس و پیامای اون بی ریختی که به من ترجیح دادی و چک کنم و مطمئن بشم چیزی نیست!
![](https://img.wattpad.com/cover/214331888-288-k594729.jpg)
YOU ARE READING
unforgettable [Z.M]
Fanfiction- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی ا...