Is he the same as Sehun?

76 23 6
                                    

چانیول بلاخره تصمیم به حرکت کردن گرفت و تنه‌ای به سهون زد که باعث شد نگاه بکهیون به اون دوتا برگرده

×چرا اخم کردی اوه سهون خشن؟ زود باش بازشون کن ببینم

تکخنده ای به چانیول تحویل داد و نگاهش رو روی کارمندش قفل کرد
-تو جلوتو بپا.. به کشتن ندیمون

با تموم شدن حرف سهون، هیونا جلو اومد و چند ضربه به شونه‌اش زد

-هی سهون اینطوری نگو.. چانیول خیلی رانندگیش خوبه

خب این عادت هیونا بود که زود با بقیه ارتباط بگیره و صمیمی حرف بزنه.. سهون هم رئیس دوست پسر خودش بود.. پس حق داشت که راحت باشه. بکهیون با دیدن صحنه روبروش، اخم کرد و دستش رو روی دست اون دختر گذاشت و با لبخندی که به نظر خودش ملیح بود اما قطعا بقیه ترسناک میدیدنش بهش نگاه کرد

+کاملا مشخصه.. نظرت چیه با ماساژ دادن شونه هاش به بهتر شدن رانندگیش کمک کنی؟

بکهیون دست دختر رو از روی شونه سهون برداشت و دست خودش رو جایگزینش کرد. آروم شونه سهون رو فشار داد و باعث شد توجه سهون به صورتش جلب بشه.. بله این اولین بار بود که بکهیون روی سهون غیرت نشون میداد و سهون ته دلش داشت به این اتفاق و ری اکشن کیوتش میخندید. چانیول از اتفاقاتی که از آینه روبروی خودش شاهدشون بود خنده ای سر داد و سرعتش رو بیشتر کرد

× بکهیون راست میگه.. دستاتو بزار رو شونه هام هیونا

دستهای دختری که هیونا خطاب شده بود، جاش رو از رو هوا به شونه های چانیول تغییر داد ولی هنوز به بکهیون خیره بود.. مکث کوتاهی کرد و بعد دادن نگاهش به چانیول لبخندش پررنگتر شد، با انگشتهای کشیده و بی نقصش شونه های چانیول رو ماساژ میداد و چونش روی شونه دوست پسرش قرار گرفت
و این سهون بود که نگاه خیرش رو به بکهیون داده بود و تصمیم بر برداشتنش نمیگرفت.. شونه ای که دست ظریف بکهیون روش قرار گرفته بود رو کمی به بالا هدایت کرد و با دقت بیشتر مشغول آنالیز تک تک حالات چهره بکهیون بود. چرا تا حالا به این حس فکر نکرده بود؟ چرا به دستهای ظریف بکهیون روی شونه های پهنش دقت نکرده بود؟ پنج ماه بود خودش رو توی عشق لوهان که دیگه نبود غرق کرده بود و هیچ توجهی به فرشته کنارش نداشت. این زیادی بود. اما.. تو این پنج ماه دستهای بکهیون شونه های سهون رو لمس کردن؟

به چشمهای سهون خیره مونده بود و بعد به ظاهر تمیز کردن و حالت دادن به پیرهن سفیدش دستش رو از روی شونه‌اش برداشت.. اون پسر فکر میکرد سهون از اینکه بهش دست بزنه زیاد راضی نیست.. پس عقب کشید و به صندلی تکیه داد.
همزمان با حرکتش، سهون هم سمت شیشه جلوش برگشت و نگاهش رو به خیابونی که توسط چانیول درحال طی شدن بود، داد. کلافه از کارهاش و ترسی که مشخص بود بکهیون نسبت بهش داره پاهاش رو بیصدا به کفی ماشین میکوبوند.
آرنجش روی برآمدگی‌ای که بین شیشه و در ماشین ایجاد شده بود قرار گرفت و توی افکارش غرق شد. و بکهیونی که پشت سرش، از اینکه حتی نمیتونه به مرد زندگیش دست بزنه ناراحت بود و درحالیکه آرنجش به شیشه ماشین تکیه خورده بود داشت انگشت شستش رو بین دندونهاش فشار میداد.
سهون کم کم داشت به حسش به بکهیون شک میکرد.. اون داشت به بکهیون علاقمند میشد؟ یا این توجه و غیرتی شدن فقط برای این بود که بکهیون شریک زندگیشه؟ اون به بکهیون علاقمند بود ولی.. به عنوان دوست! اما سهون حس مالکیتی روی بکهیون داشت. حتی قبل رابطه این حس رو داشت اما الان که شریک زندگی هم بودن این حس بیشتر شده بود
سهون هرچقدر هم بی احساس و سرد بود دلش نمیخواست کسی بکهیون رو ازش بگیره و یا توجه بکهیون به کسی جلب بشه.. تکلیفش حتی با خودش هم مشخص نبود.

MirageWhere stories live. Discover now