Fathers' problems (Completed)

پیش نوشت نویسنده

پیش نوشت نویسنده برای فیک #fathers_problems :

۱. روند فیک شاید آروم باشه و خیلی اتفاق هیجان انگیزی قرار نیست رخ بده. یه زندگی عادی روزمره که برای دو پدر تنها هست که توی دو فاز مختلف زندگی میکنن.

۲. بچه ها توی این فیک نقش اصلی دارن و شاید بعضی قسمتها فقط متعلق به بچه ها باشه. لطفا نگید که پارت بچه ها رو کم کنم و بیشتر به پدرها برسم چون این بچه ها مثل بچه های خودمن و اگر بهشون توهین شه ، قاطی میکنم یهو فیک رو ادامه نمیدم 🤷‍♀. تو خیلی از فیکهایی که بچه هست، بچه نقش نخودی رو داره ولی اینجا این بچه ها خودشون نقش اصلی ان. نمیگم همه قسمتها قراره باشن و کلا وسط ماجران ولی اصل کاری هستن.

۳. قرار نیست این دو تا پدر وقتی هم رو دیدن سریع بگن تو نیمه گمشده منی و رمنس داستان شروع شه... قرار هم نیست یکیشون بگه من استریتم و تنگ بازی دربیاره و اون یکی هی دنبالش بره ... مثل همه آدم‌های عادی، قراره عاشق بشن ... خیلی کلیشه خیلی معمولی

۴. اینکه اسمات داره یا نه، نمیتونم قولی بدم (اسمات باز و کامل و اینا) چون هنوز به بخشی که مربوطه نرسیدم ... پس چون قول ندادم و نمیدونم چی بشه، نمیتونم چیزی الان بگم.

۵. هانا و لی یول، ۷ و ۸ ساله ان. بچه این سن، تقریبا می‌تونه درست صحبت کنه و لحن بچه گونه ش توی صداش هست نه توی بیانش ... من سعی کردم احساساتشون رو و لحنشون رو با نوشته بیان کنم ولی قرار نیست کلماتی مثل ددی اوجولات می‌خوام ... چلا ددی گهره... بجلم چن و .... رو تو متن ببینید ... مخصوصا هانا که خیلی بزرگتر از سنش رفتار می‌کنه

خلاصه که سعی کردم قبل آپ همه رو بگم بهتون که یه موقع بعدش اختلافی پیش نیاد 😂😂😂 ... چون رو بچه هام حساسم یکم و نوشتن این فیک فقط بخاطر ایده این دو بچه اومد تو ذهنم

و قرار بود تا قسمت ۳۰ هیچ romance scene ای نباشه ولی منصوره مجبورم کرد تا قسمت ۱۸ یه رمنسی قاطیش کنم وگرنه با چاقوی مخصوصش تو خواب من رو پخ پخ می‌کنه

خلاصه که آره

خیلی حرف زدم

منتظر قسمت اول باشید