Part 6: جلسه اولیا

1.3K 401 408
                                    

کلافه توی دفتر مدیر نشسته بود و پاهاش رو روی زمین میکوبید. مدیر سعی کرد لبخند بزنه و گفت:"آقای پارک، من متوجه ناراحتی شما هستم ولی ..."

چانیول عصبانی گفت:"خانم لی، واقعا متوجهید؟ من بعید میدونم. پسر من با تب نزدیک به 40 درجه سر کلاس بوده. زنگ اول معلم متوجه نشده، زنگ دوم متوجه نشده، اگر که هانا، لی یول رو ندیده بود، معلم شما متوجه نمیشد؟ حتی بعد از اینکه هانا گفته لی یول حالش خوب نیست باز هم معلم به من زنگ نزده! این اگر قصور نیست چه کوفتیه؟!"

خانم لی لبخندی زد و گفت:"بچه ها همیشه تو مدرسه مریض میشن آقای پارک. ما اگر بخوایم به هر دلیلی به والدین زنگ بزنیم که والدین از ما شاکی میشن! پس معلم حواسش رو به بچه میده تا زنگ بخوره! اگر متوجه بشه حالش خیلی بده، اون رو به درمانگاه منتقل میکنه."

با صدای پوزخند نفر سوم، سر دو نفر سمتش برگشت. بکهیون گفت:"واقعا من تعجب میکنم که شما چطوری مدیر مدرسه شدید! پارک لی یول تبش نزدیک به 40 درجه بوده! شاید هم بیشتر! یعنی مرض تشنج برای بچه ها! تو کل تایم سرش رو از روی میزش بلند نکرده! حتی توان صحبت هم نداشت وقتی من دیدمش! دو روز کامل این بچه تو خونه بود و حالش بد بود! حواسش رو به بچه داده؟! منو نخندونید خانم لی!"

خانم لی سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه و گفت:"از شما ممنونم آقای بیون که اومدید! ولی میدونید، شما ولی پارک لی یول نیستید!"

-:"من پدر بیون هانا ام و از اون روز هر لحظه نگران دخترم تو این مدرسه هستم. اگر آقای پارک اصرار نمیکردن که با صحبت مسائل رو حل کنیم، مطمئن باشید من تا الان قانونی پیگیر این جریان میشدم. به عنوان «یکی از والدین دانش آموز مدرسه شما» خانم لی."

چنان با جدیت جمله اش رو گفت که چانیول هم بهش خیره شده بود. بکهیون به چانیول نگاه کرد و گفت:"به نظر من صحبت با مدیر مدرسه بی فایده است چانیول. باید قانونی جلو بریم. معلم خاطی و مدیر مدرسه، باید استعفا بدن و مسئولیت اشتباهشون رو بپذیرن."

چانیول سر تکون داد و گوشیش رو درآورد و شماره وکیلش رو گرفت:"سلام وکیل کیم. در جریان مریض شدن یول هستی دیگه؟ میخوام از مدرسه شکایت کنم. از همین الان کارهاش رو بکن."

و قطع کرد. خانم لی گفت:"آقایون میتونیم با هم مذاکره کنیم."

بکهیون از جاش بلند شد و گفت:"من هم از طریق وکیلم باهاتون مذاکره میکنم. وقت بخیر خانم."

و تعظیم کوتاهی کرد و سمت در رفت. چانیول هم از روی صندلی بلند شد و بدون حرفی پشت سر بکهیون حرکت کرد. وقتی از اتاق خارج شدن، چانیول گفت:"واقعا اگر زن نبود، با مشت میزدمش."

بکهیون بهش نگاه کرد و گفت:"پارک مهربون مگه کسی رو هم میزنه؟"

چانیول چشم غره ای رفت و گفت:"پارک مهربون مشتهای محکمی داره بیون بزرگ."

Fathers' problems (Completed)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt