Part 5

642 115 8
                                    


های 🌚🍼

ووت و کامنت 💩🍭

.
.
.
.
جونگکوک از هی پشت سر هم رد شدنش حس بدی داشت
اما خب به هیچ عنوان نمیتونست از اون قسقلی دل بکنه
بدتر از همه میدونست که اون دوست پسر داره ولی هیچ جوره زیر بار نمیرفت جین باید مال خودش میشد

دم مغازه کمین کرده بود تا یکم بتونه جین رو ببینه
بهونه ای نداشت تا بتونه وارد مغازه بشه
همه بهونه هاش یا تکراری بودن یا ته کشیده بود

وایسا ببینم
مگه جیمین دوست من نیست ؟
خب من میتونم برم از دوستم سر بزنم

کوک با خودش فکر کرد و هنوز دو ثانیه رد نشده سریع وارد مغازه شد

کوک : سلام جیمینی

چیم : هوفففف کوک بازم ؟

کوک : چیشده مگه اومدم از دوستم سر بزنم

چیم : اره اره منم خر

کوک : تو چجور دوستی هستی تو الان باید از من دفاع کنی نه اون . البته باید از اونم دفاع کنی اما نه تو این موضوع

چیم : کوک همونجوری ک تو دوستمی جین هم دوستمه پس نمیتونم

کوک : باشه اینارو تحویل من نده بیبیم کجاست ؟

چیم : جینننننن؟

جین : بلهههههه؟

مغازه بزرگ بود واسه همین مجبور میشدن همیشه سر صدا کردن همدیگه حنجرشون رو از دست بدن

چیم : بیا مشتری داریم

جیمین این رو گفت و بعدش به خنده افتاد

یعنی واکنش جین چی میتونست باشه ؟

کوک موهاش رو دست کشید و لباسش رو مرتب کرد

جین : بله چیمی ؟

با دیدن جین اونم اونجوری فاکی تو دلش گفت

چرا اینجوری کرده ؟

چیم : هیچی مشتری داشتیم

جین : اوه البته چطور میتونم کمکتو......

جین با چرخیدن به سمت مشتری که بهتره بگم هیز همیشگی برگشت و با دوتا چشم خندون مواجه شد

لعنتی به خودش فرستاد که بخاطر همچین چیز مسخره ای پاشده اومده اینجا

چشماش رو اتیشی به سمت جیمین گرفت و با چشماش به جیمین گلوله پرتاب میکرد

جیمین دست هاش رو به نشونه تسلیم بالا آورد

جین نگاهش رو از اون پسر گرفت و به کوک داد

جین : چرا باز اومدی اینجا ؟

کوک : اومدم تورو ببینم

جین : چندبار بهت گفتم ؟ نگفتم نیا اینجا ؟ نگفتم من خودم دوست پسر دارم ؟

Dragon eyes Where stories live. Discover now